«دروغ و سکوت» دربرگیرندهی دو نمایشنامهی نخست ناتالی ساروت است: سکوت (۱۹۶۴) و دروغ (۱۹۶۶). این دو نمایشنامه که در قالب نمایشنامهی رادیویی نوشته شده بودند، بهسرعت روی صحنه رفتند. ژان لویی بارو در سال ۱۹۶۷، دراماتیک ساروت، سکوت و دروغ را در افتتاح سالن کوچک تئاتر اودئون، تئاتر فرانسه تماشاخانهای که مدیریتش را عهدهدار بود بر صحنه برد. و دو نمایشنامه اینگونه به رپرتوار تئاتر معاصر راه یافتند و به دو دلیل عمده در آن ماندگار شدند. چالشی را که بازی در نمایشنامههای ساروت در مقابل بازیگران قرار میدهد بیشک میتوان ازجملهی این دلایل برشمرد. سکوت و دروغ از منشأ رادیویی یکسانی برخوردارند، مقاومت مشابهی را نیز در برابر شرایط معمول اجرای صحنهای نشان میدهند. ساروت در پاسخ به دعوت نمایندهی یک رادیوی محلی آلمانی، ورنر اشپیس، آنها را تحریر کرد. این منتقد هنری آینده، که در آن زمان دانشجویی بیش نبود، با پشتکار و جدیت موفق شد بر مخالفت نویسنده با نوشتن برای رادیو و تئاترنویسی فائق آید. آلمان پس از جنگ، با تکیه بر شبکهای منسجم از ایستگاههای رادیویی منطقهای و سنت نمایش رادیویی به نوسازی ادبیات فرانسه علاقهی خاصی نشان میداد و ازاینرو، پیش از ساروت از نویسندگانی چون روبر پنژه، کلود سیمون و مونیک ویتیگ دعوت به همکاری شده بود. دو نمایشنامهای که نهتنها در منشأ مشترک رادیویی بلکه همچنین در شرایط نخستین آفرینش صحنهایشان به سال ۱۹۶۷ و نیز چارچوبی کلی که درش سهیم هستند، در پیوند با یکدیگر قرار میگیرند. این چارچوب کلی را بهویژه در یک فضای انتزاعی، که بهزحمت تداعیکنندهی دلالتهای بورژوازی است، و در گروهی از شخصیتها (هفت نفر برای سکوت، نه نفر برای دروغ) میتوان یافت که امکان استقرار کرالی از صداها جهت جایگزینی توزیع دقیق نقشها را فراهم میآورند.