تـــوهم باهــوشـی 2 | این کتاب در مورد خودفریبی است ولی برای بیان ضعف آن نوشته نشده و در عوض میخواهیم از آن تجلیل کنیم. خودفریبی بخشی از انسانها همانند انگشتان و پا می باشد و چیزی است که به تفصیل در مورد آن سخن خواهیم گفت. منظورم تصورات غلط است نه انگشتان. تصور میکنید که باهوش، با استعداد، منطقی و پر از تفکر بوده و برای تمام کارهایتان دلیل داشته باشید. شما با تفکر خاصی به دنیا آمدهاید که به مرور زمان گسترش یافته و به اعتماد به نفسی غیرقابل تغییر تبدیل شده است. این نقطه ضعف انسانی به اشکال مختلفی در میآید و این به دلیل انسان بودن ماست. اگر سگ، موجودی فضایی و یا رباتی از آینده هستید من از شما معذرت میخواهم و درخواست میکنم به فصل اول بروید. در غیر اینصورت به مطالعه ادامه دهید. ذهن مردم بسیار گسترده تر و قدرتمندتر از هر حیوان دیگری است و این چیزی است که اجدادتان در تمام طول تاریخ فهمیده اند. شما نیز احتمالا آخرین مرتبه ای که به باغ وحش رفته اید و یا سگی را دیدید که به دنبال دم خود میچرخد این موضوع را فهمیده اید. انسانها والاترین نمونه تکامل در جهان بوده و در واقع زیباترین نتیجه پیشرفت هستند. این نظریه بسیار دلپذیر است. این بحث از سالها قبل از اینکه کفش اسکیت اختراع شود همواره موضوعی جذاب بوده و ذهن متفکران را درگیر خود کرده است. البته درست همان لحظه که فکر میکنید اشرف مخلوقات هستید ایمیلی که برای دکترتان نوشته بودید را به رییس شرکت میفرستید و یا درباره هاتداگی میخوانید که درونش مواد پیتزا قرار داده شده و غذایی محبوب در کشور است. همیشه همین اتفاق میافتد. درست وقتی فکر میکنید خیلی باهوش هستید چیزهای مسخرهای را میبینید که به کلی تفکراتتان را عوض میکند. حقیقت این است که مغز انسان ذهنی را تولید میکند که شدیدا ناقص است. مواردی وجود دارد که شما در آنها خیلی خوب نبوده و هیچ وقت خوب نخواهید شد. شواهد نادانی شما در همه جا دیده میشود. ماشین حساب، یادداشت، لیست خرید، دفترچه و حتی زنگ ساعت یکی از صدها اختراع و برنامه ای هستند که کمبودهای شما را پوشش میدهند. بحث ما در مورد تحقیقات علمی درباره خود فریبی بهتر است با مفاهیم از پیش تصور شده پیش برود. پس بیایید درباره سی و یکمین دفعه ای که تیمهای فوتبال آمریکایی دانشگاه پرینستون و دارموث در مقابل هم قرار گرفتند صحبت کنیم. آن بازی به همه کمک کرد تا به ذهن افراد سفر کنند. موارد بسیاری از آن در پاراگراف های بعدی آورده شده است. هر دو تیم از اواسط دهه 1700 جزء لیگ مدارس آمریکای شمالی هستند. اسم شش مدرسه دیگر را احتمالا تاکنون شنیده اید: برون، کلومبیا، کورنل، هاروارد، پن و ییل. برای بیشتر مردم این لیگ اهمیت زیادی دارد. اگر چه اسم این دانشگاه ها در مقاطع علمی بسیار معروف است اما این لیگ اولین بار برای رقابت بین 8 مدرسه در نیوانگلند در زمینه رقابت های ورزشی اختراع شد. در سال 1951 دارموث و پرینستون در بازی آخر روبروی همدیگر قرار گرفتند. پرینستون در تمام بازی های قبل پیروز شده بود و عکس بازیکن معروفش دیک کزمایر بر روی جلد مجلات چاپ شده بود و به احتمال زیاد بازیکن سال انتخاب می شد. این بازی برای هر دو تیم بسیار مهم بود و به همین دلیل وقتی در کوارتر دوم بازیکن دارموث بینی کزمایر را شکست اعضای تیم پرینستون عقل خود را از دست داده و شدیدا عصبانی شدند. در کوارتر بعدی یکی از بازیکنان پرینستون پای بازیکن تیم دیگر را شکست. بازی خیلی وحشیانه پیش رفت و هر دو پنالتیهای زیادی را به رقیب دادند تا اینکه پرینستون 13 بر 0 برنده بازی شد. آلبرت هستورف از دارموث و هدلی کنتریل از پرینستون فهمیدند که بلافاصله پس از بازی روزنامه های دو دانشگاه دو نسخه مختلف از داستان را چاپ کرده و هر دو سعی داشتند تا گفته های خود را واقعی جلوه دهند. یکسال بعد هر دو تحقیقی را چاپ کردند که به عقیده بسیاری نقطه شروع پیدایش خود فریبی است. امروزه علم در حال ترسیم تصویری از نقصها و کاستی های شماست و این تنها با روشهای جدید روانشناسی میسر شده است. در این کتاب تعدادی از جالبترین توهماتی که تاکنون یافته شده گردآوری شده است. امید است در زمانی که کتاب را میخوانید شما نیز چنین تجلی را داشته و حس مرا در اولین دفعه برخورد با آنها درک کنید. به یاد داشته باشید که این موارد شوکه کننده و تحیرآور است که به شما کمک میکند تا راحتتر به جامعه انسانی وصل شوید. ما همه با هم هستیم. از این