شما چیزی جز تفکر خود نیستید. بله این گفته درست است. هرکاری که در حال حاضر انجام میدهید، هرآنچه میخواهید، تمامی این مسائل بواسطهی کیفیت تفکر شما تعیین میشود. اگر تفکرتان واقع گرایانه نباشد، باعث میشود ناکامیهای زیادی را تجربه کنید. اگر تفکر شما بیش از حد بدبینانه باشد، باعث میشود بسیاری مسائل را که میبایست بخاطرشان شادی کنید نبینید. خودتان این ایده را امتحان کنید. برخی از قویترین احساسات یا هیجانات خود را و سپس تفکر مرتبط به این احساسات را بیابید. برای مثال اگر بهخاطر رفتن به دانشگاه هیجانزده هستید، از آن روست که فکر میکنید در دانشگاه اتفاقات خوبی برای شما خواهد افتاد. اگر از رفتن به کلاسی میترسید، از آن روست که فکر میکنید خسته کننده یا دشوار خواهد بود. به همین صورت، اگر کیفیت زندگی شما آن چیزی نیست که میخواهید، علت به شیوهی تفکر شما دربارهی زندگی بر میگردد. اگر طرز فکر مثبتی دارید، احساس مثبتی نیز خواهید داشت. اگر دربارهی آن منفی فکر میکنید، احساس منفی نیز خواهید داشت. برای مثال فرض کنید با این دیدگاه به دانشگاه میروید که در آن جا به شما خوش گذشته و قرار است با همکلاسیهای خود که همانند شما هستند روابط دوستانهی خوبی برقرار کنید، و علاوه بر آن روابط عاطفی شما جالبتر و مهیجتر خواهد بود. حال فرض کنید این اتفاق نمیافتد. اگر این موضوع اوج تفکر شما باشد، اکنون احساس ناامیدی و حتی (بسته به اینکه تفکرتان تجربهی شما را تا چه حد منفی تعبیر کرده باشد) ناکامی میکنید. از نظر بسیاری از افراد تفکر ناخودآگاه است که هرگز نمیتوان در قالب کلمات بیانش کرد. برای مثال بسیاری که تفکر منفی دارند هرگز نمیگویند «من اینطور انتخاب کردهام که دربارهی خودم و تجاربم به گونهای منفی فکر کنم و ترجیح میدهم تا حد امکان غمگین و بدبخت باشم».