کتاب «چرا جنگ هرگز فکر خوبی نیست»، با زبان شعر دربارهی جنگ سخن میگوید. جنگی که صلح زیبای تصاویر اولیه را تهدید میکند. اولین تصویر، روستای سرسبز و آرامی را نشان میدهد. در روستا بزرگترها کار میکنند و بچهها شادمانه دنبال هم میدوند و بازی میکنند. همه در دل طبیعت در کنار حیوانات زندگی صلحآمیزی دارند. رودخانهای آبی. لکلکهای سفید و آرام و کودکی که سوار بر گاومیش سیاه شاخدار فلوت مینوازد. اما سطرهای شعر روی آبهای رودخانه خبر از جنگ میدهند: «گرچه جنگ به هر زبانی سخن میگوید اما هرگز نمیداند به قورباغهها چه بگوید.» در صفحهی بعد قورباغههای سبز و کوچک کنار گل نیلوفر روی آباند و کمی دورتر چرخی سیاه، «چرخ غولپیکر ارابههای استتار شدهی جنگ» کاغذ رنگارنگ روستا را به زیر گرفته و مچاله کرده و سوی قورباغهها میراند.