«آنا زاگرس»، نویسندهای که خود در آغاز جنگ جهانی دوم مجبور به ترک آلمان و فرار شد، «ترانزیت» را با محور آدمهای تحت تعقیب نازیها و در تکاپو برای گرفتن روادید و مهر شدن مدارک نوشت. آنا زاگرس درحالی در 1944 ترانزیت را نوشت و منتشر کرد که داستان رمان شگفتانگیزش به یکی از پرتکرارترین قصههای قرن بیستم تبدیل شده بود و تا همین امروز هم این قصه ادامه دارد! مردمانی که از دست حاکمان مستبد داخلی و یا اشغالگران خارجی، خودخواسته یا به اجبار مجبور به فرار، تبعید و پناهندگی میشدند و میشوند و روزها و ماهها و حتی سالها در فهرستها و صفهای انتظار سفارتخانهها، کنسولگریها و گمرکها منتظر میمانند تا کاغذی ممهور شده به دستشان داده شود، به نشان نجات و آزادیشان. این ماجرای پرتکرار، اما لایهها و جزئیات بسیاری دارد که رمان «ترانزیت» به بهترین شکل ممکن به آنها پرداخته است. داستان ترانزیت فقط داستان در صف روادید ایستادن نیست، داستان انتخابها، تصمیمها، تقلاهای درونی، عذابها، وجدانها، مسئلهی عشق، دوستی، خانواده و تردیدها، مفارقتها و وصالهاست. کتاب ترانزیت را شاید بتوان با کمترین تردید، عمیقترین رمان پیرامون زندگی در وحشت فاشیسم و حکایت مردمان فراری و در انتظار نجات دانست. رمانی که چنان میان لایههای سیاسی و اجتماعی به درون اذهان فردی و روابط انسانی نقب میزند که هر رمان عظیم و جهانشمولی باید چنین باشد. رمان «ترانزیت» برای بسیاری یادآور اقتباس سینمایی مدرن و بینظیر «کریستین پیتزولد» فیلمساز شهیر آلمانی هزارهی سوم است و خواندن این رمان برای شیفتگان بسیار آن شاهکار سینمایی، به جز یادآوری و خاطره، مفریست برای یافتن درگاههای گفتوگوی فیلم با رمان منبع اقتباسش.