موج مهاجرت ایرانیان به خارج از کشور در پنج دههی گذشته چنان بوده است که به اندازهی جمعیت چند کشور، شهروندان ایرانی یا ایرانیتبار در خارج از ایران به سر میبرند و فقط بیش از دو میلیون نفرشان در آمریکای شمالی زندگی میکنند! یکی از موجهای بزرگ مهاجرت ایرانیان در ابتدای دههی پر از تغییر و ملتهب 1360 خورشیدی اتفاق افتاد که عدهی زیادی به دلایل سیاسی، انقلاب فرهنگی و جنگ، مجبور به ترک کشور و سرزمینشان شدند و بسیاری از آنها نیز دیگر هیچوقت روی خوش زندگی را ندیدند؛ یا در مسیرهای زمینی و دریایی جانشان را ازدست دادند یا پس از تبعید ناگزیر، نتوانستند با زندگی تازه در کشوری دیگر کنار بیایند و مصائب پی در پی تا همیشه با زندگیشان پیوند خورد. رمان «مقدونیه از تهران دور نیست» داستان یکی از همین مهاجران ایرانیست که این وطن دیگر جای قرار و ماندنشان نبود. قهرمان کتاب معشوق حبس شده در تهراناش را به ناچار رها میکند و در مسیر رفتنش، در مقدونیه ساکن میشود. او که عشقی را در تهران گذاشته، در مقدونیه عشق تازهای به زندگیاش رو میکند اما انگار مصیبت زندان و کشتار و ظلم بی حد قرار نیست از زندگی او بیرون شود و باز بار سنگین و غمناک زندگی بر او آوار میشود. ناهید کتاب «مقدونیه از تهران دور نیست» نوشتهی «نیره پازوکی» در گذار از همهی این بلایا، به تهرانی بازمیگردد که حالا باید در آن زندگی بسازد و البته با چشم ناظرش و در خلال تجربههای از سر گذراندهاش، به جهان و آدمهایی نگاه کند که یادآور بسیاری چیزها از گذشتهی خودش هستند.