الهیات مسیحی به خاصه از قرن چهارم میلادی و رسمیت یافتن از سوی امپراطوری روم، الهیاتی تماما مردانه بوده است. خدای پدر، خدای پسر و روحالقدس که او نیز شمایل و منشی مردانه دارد، تثلیث الهیاتی مسیحیت را تشکیل داده و تا همین امروز نیز باقی ماندهاند. با وجود اینکه روایات بسیاری به حضور و نقش ویژهی زنان در الهیات مسیحی با تأکید بر نقش پررنگ مریم عذرا و مریم مجدلیه در مسیسحیت وجود دارد، اما کلیسا، مریم عذرا را در حد همان مادر باکره پایین کشید و مریم مجدلیه را نیز به کلی حذف کرد. از همین روی نگاه عمیقا مردسالارانهی کلیسا به خدا، جهان و انسان، همهی روایتهای اولیهی تاریخ مسیحیت را در خصوص نقش الهیاتی و قدسی زنان نادیده گرفت و این مسئله از نیمهی دوم قرن بیستم به یکی از مسائل مهم نظرگاههای فمینیستی تبدیل شد که یکی از آنها رجوع به اسطورههای گنوسی وارد شده در ابتدای ظهور مسیحیت و نقش سوفیا در مقام تجلّی زنانهی خداوند است. با این همه، نقش خدای پدر چنان در الهیات مسیحی پررنگ است و همهی جنبههای زیست و حیات انسان، مبنایی مردانه و قضیبسالار دارد که «مری دیلی» در کتاب «فراتر از خدای پدر: به سوی فلسفهی آزادی زنان» تمام توانش را صرف این کرده که این قرائت غالب را به چالش بکشد. دیلی بر ارتباط مردانهای که میان انسان و خدا در مسیحیت طرحریزی شده حمله میکند و به قولی به دنبال فرا رفتن از خدای پدریست که فقط هم پسرش را میبیند! «فراتر از خدای پدر: به سوی فلسفهی آزادی زنان» از هفت فصل تشکیل شده که در امتداد هم تکمیلکنندهی پروژهی دیلی هستند: 1. بعد از مرگ خدای پدر ۲. دفع شر از حوا: هبوط به آزادی ۳. فراتر از مسیحپرستی: جهانی بدون الگوها ۴. تغییر ارزشها: پایان اخلاق قضیبی ۵. پیوندهای آزادی: خواهری بهمثابهی ضدکلیسا ۶. خواهری بهمثابهی پیمان کیهانی ۷. علت غایی: علت همهی علتها.