رمان داستان مرد جوانی است که مبهوت رخدادهای این روزهاست. مبهوت خاورمیانهی پرخون، آدمها و البته یک زورگیر که ساعتش را میدزدد. او عاشق پریچهر است و حالا مدتی است پریچهر گم شده. موصل بدون پریچهر شرح دو سفر توأمان است: سفری در یک جغرافیا برای یافتن زن گمشده و سفری در وجود برای یافتن تکههای رنج و سستیای که این قهرمان را متزلزل کرده است. نویسنده با رفتوبرگشتهای کوتاه و روایتی رئالیستی، به مخاطب خود گسترهای از تردید را مینمایاند که میتواند در آن هم قدیس شد، هم هیولا و هم ایستاد میان این دو. سیر وقایع چنان منحصربهفرد و عجیباند که پایان رمان غیرقابلپیشبینی میشود