کتاب پایان جهان آنگونه که آن را میشناسیم سخنی درباره نحوه اداره جهان بیان نمیکند، گرچه شاید امانوئل والرشتاین برای بیان چنین نکتهای شایستگی لازم را داشته باشد. وی که یکی از سرشناسترین دانشمندان علوم اجتماعی در حال حاضر است، تنها به این مساله میپردازد که جهان معاصر دستخوش تحولات و دگرگونیهای عمیقی است و معتقد است که به همان اندازهای که این تحولات و دگرگونیها روی میدهد، تغییرات ژرفی نیز در نحوه فهم ما از جهان رخ میدهد. والرشتاین در این کتاب، کار خود را به دو بخش تقسیم کرده است: 1) ارزیابی رویدادهایی که در عصر حاضر مهم محسوب میشوند. 2) مطالعه تغییراتی که در سطح تفکر روی میدهند و به میانجی آنها رویدادهایی به وقوع میپیوندد. نیمه اول کتاب به بررسی رویدادهای مهم دهه اخیر میپردازد: از فروپاشی حکومتهای لنینیستی، پایان جنبشهای آزادی بخش ملی، خیزش شرق آسیا تا به چالش کشیده شدن حاکمیتهای ملی، بحث در مورد هویت ملی، به حاشیه رانده شدن جمعیت مهاجر و خطرهایی که محیط زیست را تهدید میکند. والرشتاین این وقایع و روند آنها را در بستر تغییر جهان مدرن در قرار میدهد و سپس، انتخابهای تاریخیای را که فرا روی ما قرار میدهد شناسایی میکند. در نیمه دوم این کتاب، وی به مسائل جاری در دانش بشری میپردازد: افول ایمان به عقلانیت، کمشدن فعالیتهای علمی، رویگردانی از اروپامحوری، تردید به تقسیمبندی دانش به دو شاخه علوم دقیق و علوم انسانی، و جستجوی رابطه میان حقیقت و امر مطلوب. امانوئل والرشتاین نشان میدهد چگونه این پرسشها از دل تحولات اجتماعی بزرگ بوجود آمده است، و اینکه چرا خود روشهای سنتی در طرح این مباحث مانع دستیابی به راه حل میشوند. کتاب پایان جهان آنگونه که آن را میشناسیم نوشته امانوئل والرشتاین با تحلیلی سرنوشتساز از بحرانهای فکری مهم در علوم اجتماعی وتبیین پاسخهای ممکن به این بحرانها پایان مییابد.