شهیر روس، اگر چه در حوزه فلسفه و نقد ادبی تاریخگرایانه و پساساختارگرایانه جایگاهی ویژه یافته و تثبیت شده است، هنوز چنان که باید نزد هنرمندان، منتقدان، و مورخان هنر شناخته نشده و مورد استفاده قرار نگرفته است. دبورا هینر کوشیده است تا به مدد مفاهیم مندرج در آثار متأخر باختین رابطه تنگاتنگ هنر و زندگی، هنرمند در مقام آفریننده، پذیرش و مخاطب، و بافتار/ بینامتنیت به تحلیلی تازه از فرهنگ بصری و کارورزیهای هنری دست یابد. بدین ترتیب هم واژگان مفهومی جدیدی در اختیار کسانی که با فرهنگ بصری سر و کار دارند، قرار میگیرد ایدههایی چون پاسخگویی، فرجامناپذیری، ناهمگونی زبانی، کرونوتوپ، و کارنوال گون و هم راهکاری عملی برای تحلیل تاریخی گسست ژانری و ظهور مجدد روایت در هنر معاصر به دست میآید. هینر با استفاده از مفاهیم باختینی، طیف وسیعی از آثار هنری را، از شمایلهای مذهبی گرفته تا آثار نقاشان پستامپرسیونیست و مدرنیستهای روس، تفسیر میکند و نشان میدهد که کاربست اندیشههای باختینی در عرصه تجسمی میتواند موجد بصیرتهای تازه و شایان توجهی باشد. نویسنده برخی از اندیشههای نادیده گرفته شدۀ باختین را دوباره در کانون توجه قرار داده و او را در مقام فیلسوف هنر و زیباییشناسی به خواننده میشناساند. به همین سبب خواندن این کتاب برای متخصصان باختین و همچنین دانشجویان و فعالان عرصۀ هنرهای تجسمی ضروری است.