بدون تردید حفظ استقلال سیاسی و فرهنگی ایران در برابر تازیان و اتراک و تاتار طی 1400سال گذشته کاری سهل نبوده است، بلکه صدها پیامبر و پیشوا و قافله سالار فرهنگی و سیاسی و نظامی به همراه میلیون ها ایرانی در این راه کوشیده و جان باخته اند تا این مرز و بوم پربلا و مصیبت زده، که یکی از مهدهای فرهنگ و تمدن درخشان بشری است، هنوز بر جای و دارای فرهنگ و زبان غنی و لطیف خود است. اما بی واهمه می توان گفت که سهم فردوسی در این میان بیش از همه است. پس شایسته است که به شکرانه ی پشت سر گذاشتن هزار سال پرماجرا و حادثه خیز، و هم سپاس و شادی فرارسیدن هزارمین سال عمر معنوی شاعر بزرگ حماسه سرایمان، هزار شمع پرفروغ ستایش و مهر بیفروزیم، و در دنیایی که می رود تا مرزهای سیاسی اش را به مرزهای فرهنگی و زبانی بدل کند روان شاعر شاعران ملی خود را مخاطب قرار دهیم و بگوییم که هرچند «ما را به سخت جانی خود این گمان نبود»، اما هنوز در همان ایران محبوب تو هستیم و به همان زبان فارسی دری سخن می گوییم که تو کاخ نظم بلندش را پی افکندی.