مفهوم «Contemporary Art» در ایران به «هنر معاصر» ترجمه شده و هنرمند و مخاطب ایرانی با مواجهه با این معنا ممکن است، هر آنچه امروزی و تا حدی متفاوت باشد را اثر معاصر بداند، غافل از آنکه خود هنر معاصر برآمده از یک سابقۀ تاریخی و نظری است. مولفههایی همچون به پرسش گرفتن ماهیت هنر، نفی زیباییشناسی و ریخت آثار هنری، تاثیرپذیری از مینیمالیسم، ایدهپردازی، مخاطبمحوری، فلسفه و گزارههای تحلیلی و مشخصا رسالۀ تراکتاتوس ویتگنشتاین و زبان در شکلگیری هنر مفهومی نقش مهمی دارند. مجموعه مقالات این کتاب در پی آن است تا به چنین مولفههایی بپردازد و نظرات یکی از مهمترین این نظریهپردازان هنر مفهومی و معاصر، یعنی جوزف کسوث، را تحلیل و نسبت نظرات او را در مقایسه با آثار اولیۀ مفهومی در ایران بررسی کند. مقالۀ اول تحت عنوان «هنر پس از فلسفه» (۱۹۶۹)، نوشتۀ جوزف کسوث از تأثیرگذارترین مقالات هنر مفهومی شناخته میشود. کسوث در این مقاله نظرات خود را پیرامون هنر مفهومی تبیین میکند و به رد زیباییشناسی و به پرسش گرفتن ماهیت هنر و نظرات ویتگنشتاین و اهمیت تراکتاتوس میپردازد؛ همچنین ایده را ماشینی میداند که هنر را میسازد و کارکرد هنر به مثابۀ یک پرسش را مطرح میکند؛ سپس به جدایی هنر از زیباییشناسی رأی میدهد و هنر را از فلسفه جدا میداند. نویسندۀ مقالۀ دوم بهعنوان «درآمدی تحلیلی بر مقالۀ هنر پس از فلسفه؛ گذر از زیباییشناسی فلسفی» مقالۀ اول را تشریح و تفسیر میکند و نسبت آرای جوزف کسوث را با دیگر نظریهپردازان میسنجد و بهطور مشخص به زیبایی شناسی و رابطۀ سلبی هنر مفهومی با فلسفه میپردازد. مقالۀ سوم با عنوان «نگاهی به آغاز هنر مفهومی در ایران؛ با بررسی آثار مفهومی جوزف کسوث و مارکو گریگوریان، به مولفههای هنر مفهومی و آثار جوزف کسوث توجه دارد و سپس نسبت این مولفهها را با آثار هنرمند مفهومی ایران، مارکو گریگوریان بررسی میکند. مقالۀ پایانی کتاب با عنوان «نشانهشناسی در هنر مفهومی؛ با بررسی آثار مفهومی مرتضی ممیز»، از منظر مبحث نشانهشناسی و آثار مفهومی مرتضی ممیز میپردازد. گریگوریان و ممیز، دو نماینده از آغازگران هنر مفهومی در ایران شناخته میشوند. مجموع این مقالات در پی آن است تا پس از بررسی و تحلیل نظرات جوزف کسوث –بهعنوان یکی از آغازگران هنر مفهومی- به آغاز هنر مفهومی در ایران توجه کند.