کودلیا ، دانشآموز راهنمایی، از دور شدن از دوستانش در کالیفرنیا ناراحت است، زیرا پدرش شغل خود را از دست داده است. شغل جدید پدرش در نیوهمپشایر است و والدینش سخت تلاش می کنند تا به کوردلیا کمک کنند تا در خانه جدیدشان مستقر شود. اما کوردلیا نمی خواهد - او از شهر کوچک متنفر است و دلش برای دو دوست صمیمی اش تنگ شده است. کوردلیا که چارهای ندارد، با اکراه مدرسه راهنمایی Shadow را راهاندازی میکند، که زمانی متعلق به معمار منزوی الیجا زی شادو بود، که به طور مرموزی در آتشسوزی خانه در سال 1929 درگذشت. تقریبا بلافاصله، مشاهده ارواح برای کوردلیا آغاز میشود. او افراد مختلفی را در سرتاسر مدرسه میبیند که با لباسهای قدیمی و قدیمی پوشیده شدهاند، که در ابتدا به یک حس عجیب و غریب از سبک تبدیل میشود. وقتی او سعی می کند والدینش را متقاعد کند که در مدرسه ارواح می بیند، آنها می خندند و معتقدند که این تاکتیک دیگری است که آنها را مجبور به بازگشت به کالیفرنیا کند. او از دوستی با همکلاسی بنجی، که همچنین نشان می دهد که می تواند موجودات طیفی را ببیند، راحت می شود. اگرچه اگنس نمی تواند ارواح را ببیند، اما به ماموریت آنها می پیوندد تا ارواح را آزاد کنند. اگر به این ارواح "کلید روشن" یا آنچه از روزهای زمینی خود گم کرده اند داده شود، سرانجام آرامش خواهند یافت. تنها پس از ملاقات آنها توسط یک پولترژیست که در کافه تریا به آنها حمله می کند، متوجه می شوند که این کار خطرناکی است. دوستی پیش نوجوانان واقع بینانه و جذاب است. خوانندگان شجاعت کوردلیا و نبوغ این سه نفر را تحسین خواهند کرد. این تعلیق در کل جذاب است، و ترکیبی عالی از ترس و رمز و راز وجود دارد که حتی ضعیفترین خوانندگان را هم جذب میکند.