راوی داستان زنی سی و چندساله و پزشکی موفق در پزشک قانونی است. او که در کودکی مشکلات و مصائبی را پشت سر گذاشته که بر بزرگسالیاش هم سایه انداخته است حال به فراخور شغلش با آدمهای مختلف و مشکلات تکاندهندۀ آنها دست و پنجه نرم میکند. شخصیتهای داستان، گفته و ناگفته، راوی درد و رنجیاند که در تار و پود وجودشان ریشه دوانده و هرکدام به نوعی قهرمان داستان خودند و نویسنده سعی نمیکند، در مقام راوی، اعمال و رفتار آنها را قضاوت کند. ساکن خیابان بهشت همزمان هم از عشق و هم از فقدان عشق حرف میزند و تلاش میکند تصویری دقیق و روانشناختانه از انسانها و دغدغههایشان بدهد. مریم رجبی، نویسندۀ توانای کتاب، با انتخاب موضوعی تازه، جسارت به خرج داده و به مسائلی پرداخته که شاید در دیگر آثار کمتر به آنها پرداخته شده است.