فصل اول به ایضاح مفاهیم کلیدی بحث پرداخته مفاهیمی از قبیل «آزادی»، «اراده»، «مسئولیتپذیری اخلاقی»، «تعیّنگرایی»، «پیشبینیپذیری»، «قوانین طبیعت»، «تقدیرانگاری». در ادامۀ همین فصل «مسئلۀ کلاسیک» ارادۀ آزاد از «مسئلۀ جدید» تفکیک شده است. مسئلۀ کلاسیک ارادۀ آزاد برآمده از تعارض ادعایی میان ضرورت و آزادی است. بهاینترتیب، مسئلۀ ارادۀ آزاد در شکل کلاسیک آن جدالی است میان همسازگرایی و ناهمسازگرایی. اما رهاورد فلسفی فیزیک جدید برای بحث ارادۀ آزاد تغییر رویکرد از مسئلۀ دترمینیسم [تعیّنگرایی] به ایندترمینیسم [ناتعیّنگرایی] بود. معضل اصلی که در اینجا مطرح میشود معضل «معقولیت» است که از عدم تعین ناشی میشود و نه تعین. فصل دوم به ناهمسازگرایی و مهمترین استدلال به سود آن، یعنی «دلیل استلزام» پرداخته. دلیل استلزام در دوران معاصر با نام پیتر ون انواگن گره خورده است. لذا در این فصل عمدتا از صورتبندیهای او در کتاب «رسالهای دربارۀ اراده آزاد» استفاده شده است. فصل سوم به همسازگرایی اختصاص یافته است. همسازگرایان با تفکیک معنایی میان «ضرورت» و «اجبار»، معتقدند آزادی با ضرورت تعارضی ندارد و این اجبار است که آزادی را تهدید میکند. مثالهای فرانکفورت و قرائتهای جدیدتر آن در همین فصل بررسی شده است. در پایان این فصل نقدهایی بر همسازگرایی مطرح شده است که از مهمترین آنها میتوان به سطحیبودن آزادی همسازگرایانه اشاره کرد. بهنظر میرسد همسازگرایی قادر نیست پاسخگوی احساس «آزادی عمیق» باشد. تجربهای که از آزادی و مسئولیتپذیری در خود حس میکنیم به تحلیلی عمیقتر از آنچه همسازگرایی بیان میکند نیاز دارد. به دیگر سخن، آزادی همسازگرایانه ضعیفتر از آن است که بتواند مبنایی کافی برای تحقق کنترل مورد نیاز مسئولیّتپذیری فراهم کند. در فصل چهارم رویکرد شکاکانه به مسئلۀ ارادۀ آزاد طرح گردیده. شکاکیت مدعی است که ارادۀ آزاد مفهومی تهی و فاقد مصداق واقعی است؛ اما این نکته اهمیت دارد که شکاکان آن معنایی از آزادی را انکار میکنند که «معنای قوی» نامیده میشود و در مقابل «معنای ضعیف» یا همسازگرایانۀ آزادی قرار دارد. اما این نکته نیز مهم است که بدانیم شکاکان معاصر اغلب التزامی به صدق تعینگرایی ندارند. آنها معتقدند که ارادۀ آزاد اختیارگرایانه علیالاصول غیرممکن است، حتی اگر تعینگرایی کاذب باشد. از مهمترین استدلالها به سود شکاکیت جدید «دلیل بنیادین» نام دارد که براساس مفهوم «علت بالذات» بیان میشود. داشتن ارادۀ آزاد از نوع اختیارگرایانه (معنای قوی آزادی) نیازمند آن است که شخص علّت بالذات باشد. اما علت بالذاتبودن برای موجودات انسانی ممکن نیست، پس ارادۀ آزاد اختیارگرایانه برای انسانها ناممکن است. باور به علیت بالذات محصول نگرش ایندترمینیستی به جهان است و توجه شکاکان به این مفهوم بازتابندۀ پیوند ناگسستنی شکاکیت معاصر با آموزۀ ناتعینگرایی است. براساس دلیل بنیادین، اختیارگرایی بهدلیل تعهدی که به ایندترمینیسم (عدم تعیّن) دارد لزوما به تصادف میانجامد؛ زیرا اختیارگرایی مستلزم توانایی انجام فعل به گونۀ دیگر است. ایندترمینیسم به انتخابهای نامتعیّنی میانجامد که بیشتر غیرکنترلی، تصادفی، نامعقول و تبیینناپذیرند تا انتخابهایی آزاد و مسئولانه. شکاکیتی که در فصل پنجم طرح و بسط داده میشود نوعی شکاکیت متافیزیکی است که تلاش میکند از طریق استدلالهای پیشینی انسجام اختیارگرایی را هدف قرار دهد؛ اما تجربۀ آزادی ریشه در تجربۀ شخصی ما انسانها نیز دارد. این درک بیواسطه، شکاکان را با مسئلۀ بسیار جدی دیگری مواجه میکند که همان «تجربۀ پدیداری» ارادۀ آزاد است. شکاکان باید بتوانند تبیینی ارائه کنند از اینکه چرا با وجود اینکه ارادۀ آزاد اختیارگرایانه مفهومی نامنسجم و ممتنعالوقوع است، چنین تجربۀ پدیداری گستردهای از عاملیت و کنترل (احساس آزادی) در بین انسانها وجود دارد. از قضا تبیینهای شکاکانهای نیز از این تجربۀ پدیداری از سوی آنها بیان شده است. در این فصل با تمرکز بر دو پروژۀ تحقیقاتی معاصر پروژۀ