چرا ماهی ها جود ندارند، کتابی استثنایی «به نقل از لس آنجلس تایمز» و فریبنده «به نقل از والاستریت ژورنال»، اولین اثر میلر، روایت گر قصهی عشق، آشوب، وسواس علمی و شاید قتل است.آشوبها تنها چیزی هستند که میتوانیم با اطمینان و با خیال راحت بگوییم همیشه وجود دارند، به وجود میآیند، بزرگ و بزرگتر میشوند و توان و انرژی برای مقابله با آن را از ما میگیرند. آشوبها نظم را برهم میزنند و در واقع این یکی از قوانین طبیعت است. نمیتوان راه فراری از آن جست. شاید آدمهای عاقل این را مانند یک حقیقت بپذیرند و خیال جنگ و مبارزه با آن را از سر بهدر کنند. اما اگر کسی پیدا شود که به مبارزه با آن برخیزد چطور؟ دیوید استار جردن کسی بود که تصمیم گرفت دست به این کار بزند. او که دانشمند بود، نتیجه سالها تحقیق و پژوهشش را در شیشههایی با نام و مشخصات نگهداری میکرد. اما درست زمانی که زلزله، نتیجه سالها زحمت او را به تکههایی از شیشه شکسته و توده درهم و برهمی از بافتها درآورد، او اولین کاری را انجام داد که به ذهنش رسیده بود. هر پلاکی را که حاوی نام و مشخصات بود، به بدن همان موجودی دوخت که متعلق به آن بود. هرچند این کار او را ما ممکن احمقانه، ابلهانه و یا کوتاهبینانه ببینیم اما درست در زمانی که ناامیدی وجودمان را فرامیگیرد، مانند یک کورسوی امید میشود که میدرخشد.