به تعبیر بلانشو، انتظار به چیزی چشم دارد که هنوز نیامده است. این هنوز نیامده همان وابستگی همیشگی ما به وضعیتی در آینده است، به چیزی که قرار است بیاید و ما برای آمدنش منتظریم صبور یا ناشکیبا. حرکت جهان و سرعت حضور و نفوذ تکنولوژی و البته توهم بی زمانی برآمده از دل سرعت انتقال و حضور همهچیز در زندگی ما، موجب شده فکر کنیم دیگر انتظاری وجود ندارد. اما آیا واقعن اینطور است؟ پاسخ آسان و دشوار است، پیچیده و ساده، کما اینکه مسئلهی انتظار، زمان، مکان و زیست - جهان ما را همزمان درگیر میکند و از انتظار برای رسیدن پاسخ یک پیام در شبکههای اجتماعی تا رسیدن معشوقی سفرکرده را شامل میشود. البته که این فقط بخشی از ماجراست و کتاب «در باب انتظار» هارولد شوایتزر به گوشهگوشهی این مهم سرک میکشد و قصد دارد آن چیزی که روزمرگی ما، جلوهای بدیهی به آن داده را دگرگون کند. شوایتزر در این کتاب پای ادبیات و هنرهای دیگر را به میان میکشد و با تکیه بر سنتهای فلسفی، نقد ادبی و هنری، نظرگاهی ژرف، نو و خلاق از مسئلهای میدهد که گویی نیاز مبرمی به بازتعریف و بازشناسیاش به خاصه در این دوران داریم. در باب انتظار رو به سوی نظرگاهی هنرمندانه و اخلاقی دارد که شاید بتوان فلسفهی انتظار را از آن فهم کرد و آستانهای را در خود متصور شد برای درک اهمیت منتظر بودن یا ناممکنی انتظار هرکس و هر چیزی که باید از راه برسد، که شاید هم نرسد و این نرسیدن، انتظار برای او را نفی نمیکند؛ خواندن در باب انتظار از همین رو میتواند یک ضرورت باشد.