جان لاک از فیلسوفان سده ۱۷ میلادی انگلستان بود که بهطور گسترده به عنوان پدر لیبرالیسم کلاسیک شناخته میشود. لاک از مهمترین شارحان نظریه قرارداد اجتماعی و پیروان مکتب تجربهگرایی است. نظرات او بر پیشرفت شناختشناسی و فلسفه سیاسی موثر بود. او از تأثیرگذارترین اندیشمندان عصر روشنگری شمرده میشود. نوشتههای او بر ولتر و ژان ژاک روسو، بسیاری از اندیشوران اسکاتلندی و انقلابیون آمریکائی اثرگذار بود. این تأثیر را میتوان در اعلامیه استقلال ایالات متحده آمریکا مشاهده کرد. فرضیه لاک در مورد ذهن معمولا خاستگاه تصورات امروزی در مورد آگاهی و خود شمرده میشود. فرضیهای که در آثار فیلسوفانی چون دیوید هیوم، ژان ژاک روسو و ایمانوئل کانت برجستگی مییابد. لاک نخستین فیلسوفی بود که «خود» را از طریق استمرار «هوشیاری» تعریف کرد. او معتقد بود که انسانها چون لوح پاک و دستنخورده و تهی از دانش زاده میشوند و هیچ دانسته درونی و ذاتی ندارند بلکه هر آنچه میدانند از راه مشاهده (تجربه) به دست میآید. کتاب رساله ای درباره ی رواداری توسط جان لاک در سال 1689 منتشر شد. انتشار اولیه ی آن به زبان لاتین بود و بلافاصله به زبان های دیگر ترجمه شد. کار لاک در میان ترس از اینکه کاتولیکیسم ممکن است بر انگلستان مسلط شود ظاهر شد و با پیشنهاد رواداری مذهبی به عنوان پاسخ به مشکل دین و حکومت پاسخ داد. این «رساله» خطاب به یک «آقای محترم» ناشناس است: این فرد در واقع دوست صمیمی لاک فیلیپ ون لیمبورخ بود که بدون اطلاع لاک آن را منتشر کرد. در این کتاب یکی از بنیانگذاران تجربه گرایی، یعنی لاک، فلسفه ای را توسعه می دهد که برخلاف فلسفه ای که توماس هابز در لویاتان بیان کرده است، در حمایت از تساهل برای فرقه های مختلف مسیحی است.