کودکان چهار تا ششساله، بهشدت آمادگی دارند که از خدا تصویری خیرخواه و مهربان در ذهن بپرورانند یا او را خدایی ببینند که در پی تنبیه آنها و انتقامجویی است. تلاش کنید این ذهنهای کوچک و تأثیرپذیر را با خدایی آشنا کنید که دوستی آرام و مهربان است. بچههای کوچک خیلی سریع با خدایی ارتباط برقرار میکنند که گرمای محبتش از آغوش مادرشان گرمتر است و بهتر از یک پرندۀ مادر که از جوجههایش مراقبت میکند، مراقب آنهاست. اینکه بدانند خدا همیشه و همهجا در کنار آنهاست، میتواند ترس از تنها ماندن را که در این سن اکثر کودکان در دلشان دارند کمتر کند. کودکان هفت تا نهساله، زندگی را واقعبینانهتر تجربه میکنند و میخواهند شناخت بهتری از خدا پیدا کنند. شما میتوانید به ایشان یادآوری کنید که ما خدا را از طریق آفرینش فوقالعادهای که انجام داده و میدهد، میشناسیم. از اتمها گرفته تا کهکشانها، از تارهای ظریف عنکبوت تا درهها و رودها. «رد پای خدا» همهجا هست. اما خدا، نه فقط خالق هستی، که دوست ورفیق ماست. از آنجا که کودکان در این سن بیشتر از قبل اجتماعی میشوند، بهتر میتوانند معنای دوستی خدا را درک کنند. با فرزندانتان از زمانهایی بگویید که خودتان حضور خدا را بهعنوان یک دوست، حس کردهاید. بگذارید آنها ببینند شما دقایقی را در حال دعا کردن با این دوست ویژه سپری میکنید. به آنها بگویید چرا و چطور دعا میکنید. به آنها یاد بدهید چگونه صمیمانه و آزادانه با خدا «گفتوگو» کنند، زیرا او، همواره شنوندهای مهربان و دقیق است.