داستان "آن شب که تا سحر" نوشته نادر ابراهیمی، مربوط به یکی از دانشمندان مشهور مسلمان، که در مقابل سوال نوجوانی که از او پرسید چه شد به این عزت و احترام فراوان رسیدید، خاطره ای از کودکی خود تعریف می کند و رمز تمامی موفقیت های خود را در آن می داند: شبی که مادرش در خواب از او آب خواسته بود، بلند شد که به مادر آب بدهد ولی آب درخانه نبود، کوزه را برداشت و به لب جوی رفت اما وقتی برگشت مادر خوابش برده بود. تمام شب تا سحر را بیدار و نشسته کنار بستر مادر سپری کرد تا اگر مادر لحظه ای بیدار شد آب را به او بدهد ... مادر که سحر بیدار می شود و پی به ماجرا می برد بر سجاده نماز دعایی در حق فرزند می کند که آن دعا در آینده مستجاب می شود... در "آن شب که تا سحر"، کودکان به اهمیت خدمت به مادر و تاثیر رضایت او بر سعادت و موفقیت های زندگی پی می برند.