تاریخ جمهوری اسلامی ما را با نهادهایی آشنا میسازد که در طول بیست سال گذشته دگردیسیهای مهمی را پشت سر گذارده و آن را از صورتی به صورت دیگر متحول ساخته است. بازگشت به تاریخ آشکار میسازد که این دگرگونی افزون بر صورتهای سیاسی سرشتی ایدئولوژیک نیز داشته و از همان شیرازهگشایی میان سنت و تجدد برمیخیزد؛ چنان که در فصل اول این کتاب دگردیسی نظام فقاهت را مورد مطالعه قرار میدهیم و خواهیم دید چگونه مصلحتی که قرار بود سبب کارآیی فقاهت شود خود به ابزار آن بدل شد. در همین فصل خواهیم خواند چگونه فقیهان حزب تشکیل دادند و دولت ساختند. فصل دوم داستان همین مردان است؛ کسانی که فاصله میان جبهه ملی و جمهوری اسلامی را درنوردیدند (حسن حبیبی) و از رادیکالیسم تا لیبرالیسم متحول شدند (موسوی خوئینیها) یا انجمن حجتیه را وانهادند و به موتلفه اسلامی پیوستند (اکبر پرورش) و از همه مهمتر، آنکه همواره تاریخ جمهوری اسلامی را به یاد میآورد (مهدی کروبی). قصه جمهوری اسلامی البته به سیاست داخلی محدود نیست. نظامی که میخواست انقلاب خویش را صادر کند به فاصله کمتر از دو دهه به واردات دموکراسی دست زد. در حوصله کتاب اخیر نیست که به علت این دگردیسی بپردازیم اما قطعا خواننده مقاله «کیک و کلت» درخواهد یافت چگونه دشواریهای جنگ سبب روی آوردن به صلح میشود؛ یا خواننده مقاله «استقبال پس از ۱۴ سال» درک خواهد کرد که چگونه اقدامات انقلابی به رفتارهای دیپلماتیک تبدیل شد. فصل پایانی این کتاب، ضمن آنکه در حکم نوعی مأخذشناسی برای تاریخ جمهوری اسلامی است، به مرور رفتار بخشهایی از اپوزیسیون این نظام سیاسی نیز میپردازد.