"شام مهتاب" رمانی است بلند به قلم "هما پوراصفهانی" که در آن یک داستان عاشقانهی دلنواز را تعریف میکند. داستانی ششصد صفحهای که اتفاقات آن، به سالها قبل از شروع زندگی شخصیتهای اصلی داستان برمیگردد. "هما پوراصفهانی" در "شام مهتاب"، طرح قصه را تحت تاثیر اتفاقی قرار میدهد که چندین سال قبل رخ داد. اتفاقی که تاثیری مستقیم و آشکار بر زندگی شخصیتهای اول قصه گذاشت. یک عشق رویایی و سوزان همچون آتش که هیچ کس گمان نمیبرد، شرارههایش به آینده و به قلب دو دلدادهی دیگر هم بکشد و عشقی سوزندهتر را میان آن دو نیز ایجاد کند. اما این قسمت قشنگ و رویاگونهی آن عشق قدیمی است و شرنگ تقدیر که در گلوی آن عشق پاشید، به ناچار این یکی را نیز تلخ کام خواهد کرد و طعم زهر، در زبان این عشق نیز حس خواهد شد. شخصیتهای "شام مهتاب" به قلم "هما پوراصفهانی" باید تاوان گناهانی را بدهند که خود مرتکب نشدهاند و این تقاص پس دادن، آنها را بارها در معرض شکسته شدن قرار میدهد. آنها به دامان یکدیگر پناه میآورند تا استواری را از وجود هم طلب کنند؛ تا زنجیری را که گسسته شده با دستان یکدیگر پیوند بزنند؛ تا کینهها را نابود کنند و روحشان زیر بار تاوان دادن کشته نشود. در این راه شک و تردیدها نیز سر برمی آورند و بحث و جدالهای بسیاری نیز صورت میگیرد، اما در ضیافت "شام مهتاب" از "هما پوراصفهانی"، رقص عشاق است که بیشتر از همه چیز به چشم میآید و باید دید که در پایان این رقص، آنان در آغوش یکدیگر آرام میگیرند و یا با بدنی زخمی و پایی کوفته، بر صحنه جان میبازند.