در این کتاب سعی شده خاطرات شفاهی شهید از خانواده، دوستان، همکاران و همرزمان جمع آوری و تدوین گردد. حمیدرضا باب الخانی در سال شصت و هفت در خانواده ای فرهیخته و فرهنگی در اصفهان به دنیا آمد. پدرش معلم بود و از رزمندگان دفاع مقدس. حمیدرضا از همان کودکی بسیار باهوش و پر انرژی بود و بازیگوشی ها و سخنان کودکی اش خبر از آینده ای درخشان برایش می داد. او در محیط مذهبی و فرهیخته خانه شان خیلی سریع مسیر زندگیش را انتخاب کرد. با وجود اینکه بسیار درس خوان بود ولی هرگز از حضور در مراسم های مذهبی غافل نمی شد و در فعالیت های فرهنگی حضوری پر رنگ داشت. برای اولین بار در کسوت خادمی در راهیان نور با مفهوم ایثار و شهادت آشنا شد. حمیدرضا با اینکه دارای مدرک کارشناسی ارشد پدافند غیر عامل از دانشگاه مالک اشتر تهران بود و بارها در کسوت مشاور در شورای شهر و استانداری اصفهان فعالیت کرده بود و چندین دعوتنامه استخدامی از ارگان های دولتی دریافت کرده بود ولی ترجیح داد لباس مقدس سپاه را بر تن کند. حمیدرضا عاشق سپاه قدس و خدمت در جبهه مقاومت بود. همانطور که در زندگی اش بارها و بارها موفق شده بود و هر چه که اراده کرده بود را با پشتکار به دست آورده بود توانست خیلی زود لباس مقدس دفاع از حرم را بر تن کند و مدافع حریم آل الله در سوریه شود.