بازاریابی عبارت است از کسب خشنودی مشتری به شیوه ای سودآور به طور مستمر بهتر از رقبا، با تکیه بر سه کلمه ی شناسایی، شناساندن و خشنودی. این آخرین و جامعترین تعریف از بازاریابی است که با آموخته هایم از اساتید و دانشگاه بازار ساخته ام. امروزه دیگر رضایت مشتریان، موفقیت در بازار را تضمین نمی کند چون تعداد شرکت ها و سازمان های یک صنعت خاص که می تواند رضایت مشتری را سبب شوند رو به فزونی است. اما تعداد اندکی از آنان می توانند مشتری را به درجه ی خشنودی برسانند. تعامل، مهمترین عامل زیرساختی موفقیت است که با نگرش دو سویه بین درون و بیرون سازمان، هدف های بلندمدت و کوتاه مدت، نیمکره ی راست و چپ مغز، و همچنین ایده های افراطی و اقدام عملی دست یافتنی می شود. تعامل بین حوزه ی اندیشه و حوزه ی عمل و گسترش فضای اعتماد برای پیش بینی آینده با درس گیری از گذشته و اتخاذ تصمیمات با ریسک کمتر برای بهره وری در زمان حال، ضرورتی انکارناپذیر به شمار می آید. لازم است نوع نگاه و اجرایمان را که در گذشته سبب ساز موفقیت مان شده اند، مورد بازنگری قرار دهیم و با اقتضائات عصر حاضر، راست آزمایی کنیم و بدانیم آنچه موفقیت کنونی ما را سبب شده است، موفقیت آینده مان را تضمین نمی کند. نگاه سیستمی و جامع و همه جانبه با ریسک پذیری آگاهانه، لازمه ی توفیق عصر حاضر است.