«هی زن، گریه نکن» شاید مشهورترین ترانهی یکی از اساطیر موسیقی قرن بیستم است که نامش بر کتابی نشسته که همسرش دربارهی 15 سال زندگی با او و دههها زندگی در فقدان او نوشته است. باب مارلی جامائیکایی که شهرت عالمگیرش او را بسیار فراتر از موزیسینی در سبک رگی برده، همواره در طول زندگیاش هنرمندی متعهد، سیاسی و همراه مردم بود. «ریتا مارلی» در کتاب «هی زن، گریه نکن: زندگی من و باب مارلی» خودش و باب را فراسوی همهی آنچه تاکنون دیده و شنیدهایم نشان میدهد و زندگی رها و زیبایی را روایت میکند که زنی مستعد و هنرمند از بسیاری از خواستههایش در آن گذشته تا افسانهای شکل بگیرد: باب مارلی! خوانندهی بزرگی که در 36 سالگی بر اثر سرطان درگذشت، در همین عمر کوتاهش نه فقط رکوردهای فروش آلبوم و کنسرتها را جابجا کرد بلکه با تمام توانش برابر نژادپرستی، بی عدالتی، نابرابری، جنگطلبی و جنگافروزی در جهان ایستاد و با موسیقی و ترانههایش با پلشتیهای جهان مبارزه کرد. هی زن، گریه نکن، به بسیاری از همین جنبههای مهم زندگی باب مارلی پرداخته و داستان زندگی باب و ریتا را از روایتی عاشقانه فراتر میبرد، به خاصه که زن روایتگر خود نیز در هنرمندی و تاثیرگذاری چیزی از همسر فقیدش کم ندارد و این مهم در سطر سطر کتاب به چشم میآید.