استفانو بنی در کتاب «هیولاهای دوست داشتنی» ژانر وحشت را به مبارزه میطلبد و در را به سوی وحشت باز میکند. این کار را با کنایه و طعنه انجام میدهدو این چنین به «گروتسک» و همزمان طنز نزدیک میشود. ترس را امتحان می کند و به یاد ما می اندازد که موارد لازم برای تهییه ی ترس چیست! او موزهای از هیولاهایی به یاد ماندنی را تحویلمان می دهد، بنابراین ما در این داستان ها با نوجوانان بدون امید و بی هدف، «ونج» هیولایی که وحشت و مرگ را به همراه میآورد، صاحب منصبی حکومتی از کشور روسیه که می خواهد از شر درختی قدیمی خلاص شود، مجسمهی حضرت مریم که به جای گریستن می خندد، مدیری که مومیایی را به مبارزه میطلبد و ... أشا می شویم. این کتاب مجموعهی بیست و یک داستان کوتاه است.