کار بزرگ فریدریش ویلهلم مورنائو در فیلم طلوع، آنجا هویدا میشود که منتقدان، نظریهپردازان و دوستداران سینما، حتا امروز پس از قریب به یک قرن از زمان ساخته شدنش نیز به شکل عجیبی دوستش دارند و ستایشهایشان را نثارش میکنند. اگر پس از ظلمت، نور است و پس از نور، ظلمت، طلوع یکی از اولینها و سرآمدها در نمایش سینمایی و دراماتیک پایبند بودن به پیروزی روشنایی بر تاریکی و اهمیت رستگاری در زیست بشریست. فیلمی که پیچیدگیهایش در اجزایش بسیار بیش از اینهاست و چالشهای روانشناختی و جامعهشناختی حاصل از زیست انسان مدرن شهری را با چنان حساسیت و دقتی پیش چشم و گوش مخاطبش میگذارد که تا ابد میشود لب به تحسیناش گشود. کتاب طلوع لوسی فیشر یکی دیگر از سری کتابهای یک فیلم، یک جهان است که این بار شاهکار آقای مورنائوی آلمانی را زیر ذرهبین قرار داده است. کتاب سعی کرده با در نظر گرفتن جوانب مختلف فیلم که از طراحی صحنه و دکور عظیم تا ابداعات تکنیکال منحصر به فرد که حرکتیست میان سینمای صامت و ناطق، دست به تحلیل فلسفهی فیلمساز در برخورد با سوژهاش بزند. فیلم مورنائو با عنوان کامل «طلوع: آواز دو انسان» با ریشههای سترگاش در اکسپرسیونیسم آلمانی، همانطور که اولین فیلم یک فیلمساز آلمانی در آمریکاست، ماحصل ترکیب اکسپرسیونیسم با ژانرهای محبوب آمریکاییها مثل ملودرام نیز به حساب میآید و همین امر موجب شده فیلم از ترکیب دوگانهی عجیبی برخوردار شود که همین مهم بر اهمیت فیلم در تاریخ سینما افزوده است. کتاب طلوع فیشر را میتوان به امید تابیدن نوری دیگر بر یکی از مهمترین فیلمهای نابغهی جوانمرگ آلمانی، خواند، لذت برد و یاد گرفت.