«خونآشام» اولین فیلم ناطق «کارل تئودور درایر»، چهار سال پس از ساخت «مصائب ژاندارک»، با هزینهای بسیار پایین و بازیگران فرانسوی، با دکورهایی ابتدایی، به شکل عجیبی نه فقط دستاورهای فرمی بینظیر فیلم قبلی فیلمساز بزرگ دانمارکی را در خود دارد، بلکه گامهایی بلندتر ورای آن فیلم و تمام سینمای دوران خودش گذاشتهاست. فیلمی که ناماش نوید فیلمی ترسناک را میدهد که قرار است بینندهاش را بترساند و آن احساس اولیهی غریزی را قلقلک دهد، به واسطهی انتخاب هوشمندانهی زاویهی دید دوربین، شیوهی روایت داستان و طراحی شخصیتها، مرموزترین و درونیترین احساسات و امیال را به تصویر کشیده و بینندهاش را همگام با شخصیتهایش عمیقا درگیر ماجرا میکند. دیوید رادکین در کتاب خونآشام از پس همهی آنچه در ظاهر این فیلم درایر را در ابتدای امر کوچک نشان میدهد، مسائلی که فیلمساز توانسته با آنها اثری درخشان و تا همین امروز سرشار از راز را خلق کند، کاوش کرده است. خونآشامی که شاید بتوان گفت در یک قرن گذشته و با این همه هیاهو و امکانات فنی و مالی، هنوز که هنوز است، بهترین، پیچیدهترین، رازآمیزترین و حتی ترسناکترین خونآشام تاریخ سینماست، به گونهای که هرگاه در فیلمی امروزی قرار است ارجاعی به فیلمی ترسناک در گذشته داده شود، بیشک انتخاب اول، فیلم جناب درایر است.