بسیاری از مردم با سیاست کاری ندارند. نه تنها در ایران که در اغلب کشورهای دنیا قاعده همین است. اما در نقطۀ مقابل، سیاست با مردم کار دارد و نمیتواند آنها را فراموش کند. اینجاست که کار مشکل میشود. سیاست میخواهد مردم را با خود همراه کند چون همراهی مردم مشروعیتزا و اعتباربخش است؛ اما مردم میخواهند، از طریق این همراهی، سیاست و درواقع قدرت را مهار کنند. مسئلۀ دنیای جدید از زاویۀ سیاست همین است. داستان دمکراسی هم از اینجا آغاز میشود که مردم حق دارند مشکل سیاست را تعیین کنند، اما حاکمان بهراحتی وجود این حق را نمیپذیرند و لذا مبارزۀ مردم برای افزایش اثرگذاری خود آغاز میشود. درک مردم از سیاست هم در این فرایند است که شکل میگیرد و ساخته میشود. پس سیاست در جایی از دنیا کمترین هزینه را بر مردم تحمیل میکند، و در جایی دیگر سیاست میشود مظهر توطئه و قدرتطلبی. چیزی بهنام ذات سیاست وجود خارجی ندارد بلکه جوامع سیاست و رقابت سیاسی را میسازند و شکل میدهند.