در این کتاب عمیق و جذاب، یکی از مشهورترین زیست شناسان ما بررسی گسترده ای از رابطه بین علوم انسانی و علوم ارائه می دهد: آنچه آنها به یکدیگر ارائه می دهند، چگونه می توانند با هم متحد شوند، و در کجا هنوز کوتاهی می کنند. ادوارد او. ویلسون نشان میدهد که هر دوی این ها ریشه در خلاقیت انسان دارند - ویژگی تعیینکننده گونه ما. ویلسون با تأمل در عمیقترین ریشههای زبان، داستان سرایی و هنر نشان میدهد که چگونه خلاقیت نه ده هزار سال پیش، همانطور که مدتها تصور میکردیم، بلکه بیش از صد هزار سال پیش در عصر پارینه سنگی آغاز شد. با تشریح این تکامل خلاقیت از اجداد نخستیها به انسان، سرچشمه های خلاقیت نشان میدهد که چگونه علوم انسانی، که با اختراع زبان تحریک شدهاند، نقشی عمدتا بررسی نشده در تعریف گونه ما ایفا کردهاند. و در انجام این کار، ویلسون آنچه را که میتوانیم درباره طبیعت انسان از طیف شگفتانگیز تلاشهای خلاقانه بیاموزیم - غریزه ایجاد باغ، استفاده از استعاره و کنایه در گفتار، و قدرت موسیقی و آهنگ، کشف میکند. ویلسون خاطرنشان میکند که دستاوردهای ما در علوم و علوم انسانی، ما را بهعنوان گونهای منحصربهفرد پیشرفته میکند، اما همچنین به ما این پتانسیل را میدهد که بسیار خطرناک باشیم، از همه نگرانکنندهتر در مورد سوء استفاده از این سیاره. علوم انسانی به طور خاص دچار نوعی انسان باوری است، که از این باور که ما تنها گونهای هستیم در میان میلیونها گونه که مهم هستیم، رنج میبرند. با این حال ویلسون با خوشبینانه نشان میدهد که چگونه محققان باید با فشار بیشتر به قلمرو علم به این وضعیت نامطلوب رسیدگی کنند. به ویژه رشته هایی مانند زیست شناسی تکاملی، عصب شناسی و انسان شناسی.