نگارنده بر این اعتقاد است که تحولاتی که در نقد ادبی ایجاد شده، تأثیر زیادی در ازبین بردن و نابسامانی وضع متن منثور داشته است. در حالی که نقد قدیم به تعادل و دنبالکردن سرقتها و نقصها و رسواکردن و برطرفکردن آنها و توجه به لفظ و معنا و چاپ و صنعت میپرداخت، در عصر جدید بیشتر این امور وجود ندارد و مهمترین آنها باب سرقت است که امکان تعمیم آن برای دربرگرفتن نثر هم وجود داشت؛ ولی نهایت چیزی که «نقد ادبی» جدید به دنبال آن است، تفسیر و تحلیل کار ادبی است. مقصود از سرقات ادبی شرح انواع عاریتها، دزدیها و اقتباسهای شاعران و نویسندگان از یکدیگر است که هنوز هم میان موزنطبعان تنگمایه به ویژه طبقۀ نوخاستگان که سودای شعر و شاعری و نویسندگی در سر میپرورانند، رواج دارد. این علم به این مسئله میپردازد که آیا یک مضمون هنری و ادبی میتواند در آثار دو شاعر تکرار شود یا شاعر مضمونی را که از دیگری گرفته، به نوعی دستکاری کند و با نام خود ارائه دهد.