کتاب «جانان من» قصهٔ آوا مشکات است که در خانوادهٔ سه نفره خود با غم نبود پدرش و مشکلاتی که برادرش به وجود آورده دستوپنجه نرم میکند. با ورود سیروان کامکار به عنوان مستأجر به خانهٔ آنها زندگی آوا دستخوش تغییر میشود. این داستان در مورد آوایی است که در زندگی درگیر آدمهای نامعقولی شده که سیاهی شخصیتشان به دنیای بیریا وسادهٔ او رنگ پاشیده است. شخصیتپردازی داستان مناسب است. توانایی نویسنده در خوش نشاندن نقشها در تن شخصیتها باعث درک بهتر آنها شده و البته که همراه بودن مخاطب با دو راوی یعنی آوا و سیروان به درک آنها کمک بسیاری کرده است. فضاسازی داستان به قدری بالاست که میشود هر لحظه با آوا همذاتپنداری کرد. اوج تنهایی دختری به سن آوا و رها شدنش در این جامعه بیپشتوپناه قابل درک است. نویسنده با تلاش برای گنجاندن مضمون بلوغ شخصیتها توانسته به مسئلهٔ بهسرمنزل نرسیدن بدی و این مسئله که دنیا همیشه بر میل آدمهای ظالم نیست بپردازد. داستان نثری ساده و روان دارد اما دیالوگ های کتاب تا حدودی زیاد است.