عقرب باد ادامه رمان شوومان و به قلم همین نویسنده است. هر دو این رمانها در ژانر وحشت نوشته شده و بسیار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است. این کتاب، داستان دختر جوانی به نام حوریا است که برای تدریس به روستایی سرد و دورافتاده منتقل شده. جودت در عقرب باد از شخصیتهای اسطورهای ایرانی استفاده کرده که مدتهاست به دست فراموشی سپرده شدهاند. عقرب باد بیشتر به ژانر فانتزی پهلو میزند و پایان باز دارد که نشان از ادامه داستان در کتاب سومی دارد. در بخشی از کتاب میخوانیم: حوریا میگوید: چی از جون پسرم میخوای؟ چرا اذیتش میکنی؟ تو کی هستی که از مریضی ارشک من خبردار شدی و اومدی سراغش؟ زن نزدیک میآید. حوریا فقط به لبهایش نگاه میکند. میترسد با نگاه زن جادو شود. زن میخندد. دندان هایش نه مثل مروارید که مثل الماسهای تراش خورده میمانند. زبانش را که شبیه نیش مار است میکشد روی لبهایش و میگوید: مامداس…