به تصریح نگارنده، مولانا جلالالدین محمد بلخی همواره در سرودن مثنوی موفق نبوده است. اما مثنوی او از حیث معنی و اندیشه و جولان فکر و طرح مباحث والای انسان و عرفان یگانه است. از مشکلات درک مثنوی، حاشیه رفتنهای مولانا است که هرچندگاهی لطیف و دلپسند است، اما گاه نیز کارافزاست. او نخست داستانی را شروع میکند و یک یا دو بیت درباره آن میسراید، آنگاه دهها بیت دیگر گفته و سپس دوباره به داستان برمیگردد و شاید بتوان گفت داستان را بهانه میسازد برای بیان حقایق و معانی. کتاب حاضر بخش سوم از مجموعه «شرح مثنوی» است. این جنبش پس از سخنی درباره بهاءالدین ولد پدر مولانا و سلطان ولد، پسر او، به شرح ابیات 1547-2508 مثنوی اختصاص یافته است. فهرستهای دهگانه و بخش غلطنامه نیز در ادامه آمده است. وی در این شرح از شرح مثنوی استاد فروزانفر و نیکلس و دیگر استادان سود جسته و آنچه را خود یافته بر آن افزوده است.