تسوهسی آخرین ملکه ای بود که بر چین حکمروایی کرد. او زنی فوق العاده باهوش،با استعداد و ثروتمند و دارای شخصیت پیچیده ای بود.در مخالفت و یکدندگی شهره بود،به گونه ای که توصیف همه جانبه و قطعی شخصیت او بسیار مشکل است. دورانی که او زندگی میکرد نقطه ی عطفی در تاریخ چین محسوب میشد. و کشور به درگیری و منازعه با بیگانگان از راه قوای نظامی کشیده شده بود.در این زمان انجام یک سلسله اصلاحات و رفورم های اجتماعی اجتناب ناپذیر می نمود.تسوهسی اندیشه های محافظه کارانه و نیز عدم وابستگی خود را کماکان حفظ کرد.دشمنانش از او میترسیدند و از وی نفرت داشتند.آنان دوستان او را سرزنش می کردند و از حترام به تسوهسی بر حذر میداشتند. نویسندگان باختری که دربارهی او نوشتهاند با گوناگونیهای اندکی کلا او را با برداشتهای نامناسبی توصیف کردهاند. اگرچه برخی نیز بسیار غرض آلود و کینه جویانه با وی برخورد داشتهاند. او برای چین ملکهی بزرگی بود. اگرچه دارای صفات و خصوصیات خوب و بدی بود ولی در حقیقت این صفات را در مقیاس و شاخص اساطیری و افسانهای در خود جمع داشت. او با هرگونه نوآوری تا آن جا که میتوانست مخالفت میکرد چون بنیادهای کهن را از هر چیز نویی بهتر میدانست ولی با این حال هنگامی که میدید دگرگونیها اجتناب ناپذیر است نسبت به روی موافق نشان میداد. مردمش او را دوست داشتند. البته انقلابیون و افراد عجول از او خوششان نمیآمد چون باور داشتند روند پیشرفت خیلی کند و آهسته است. آن ها از او نفرت داشتند و ملکه نیز با همان شکل نفرت خود را به آن ها نشان میداد.دهقانان و طبقات محروم ساکن شهر های کوچک به او احترام میگذاشتند. ده سال پس از مرگ او هنوز در دهات مردم معتقد بودند او زنده است و هنگامی که خبر مرگ او را میشنیدند دچار ترس میشدند.آنان فریاد می زدند "حالا چه کسی از ما حمایت خواهد کرد"؟ او پیش از انقلاب کمونیستی و انقراض سلسلهی امپراتوری به قدرت رسید. هنگامی که ناخشنودی عمومی جامعه و فشارها و تضییفاتی توسط پادشاهان به مردم وارد میآمده است. هنگامی که میسیونر های مذهبی مسیحی در آغاز ظاهرا با نیت نیکوکاری و امور خیریه وارد چین شدند و کارشان به حمایت از تبهکاران جامعه کشید تا آن جا که حتی کودکان چینی را به عنوان بی سرپرست خریداری میکردند تا آنان را به آیین مسیح در آوردند. هنگامی که تاریخ آن دوران را میخوانیم میبینیم که چگونه بازرگانان و سوداگران باختری وارد شدند و سرانجام کار به دخالت نظامی و حملات ناو های جنگی ایشان به سواحل چین کشید. در آن هنگام میتوانیم به مشاهدهی استعماری انگلیسیان،فرانسویان،آلمان ها،پرتقالی ها،بلژیکی ها، ایتالیایی ها،ژاپنی ها،اسپانیایی ها و روس های تزاری پرداخت. می توان به فساد مالی،ارتشاء،هرزگی و فساد جنسی،اعمال نفوذ و قدرت نمایی خواجگان دربار در تمام امر کشوری به گونه ای که بیشتر امپراتوران هیچ کاره بودند و آن ها همه کاره پیبرد. و نیز از فشارهایی که والیان برای گرفتن مالیات ها ی سنگین به دهقانان چینی وارد می کردند تا ابنیه و کاخ ها ی تفریحی برای امپراتور بپا دارند،از وجود بساط تریاک کشی در همهی بخش های دربار،از حکومت وحشت و سرکوبی،از دسته بندی ها و توطئه چینی در دربار،از شورش تای پینگ که در ۱۸۵۰ میلادی درگرفت و تا ۱۵سال ادامه یافت،از شورش باکسر ها،از باور ملکه ی چین به جادو و ورد خواندن،از اقدامات میسیونر های مذهبی و باختری که تا حد تیراندازی به مردم از بالای مناره ی کلیسا ها پیش رفت و ...پی برد و در این هنگام بود که تسوهسی به قدرت رسید......