مردم تهران، هیچگاه تاریخیترین تشییع جنازه یکی از عالمان دینی خود پس از بنیانگذار انقلاب اسلامی، حضرت امام خمینی (ره) را فراموش نمیکنند. آن روز، تمام راههای منتهی به بهشت زهرا مسدود بود و آئین تشییع پیکر آیتالله طالقانی، با وجود به درازا کشیدن از ساعت ۱۰ صبح تا ۴ عصر، انجام نشد و به روز بعد موکول شد. این بدرقه باشکوه از محبوبیت مردی خبر میدهد که زهرا حیدری در نهمین کتاب از مجموعه «قهرمانان کربلا»، زندگی نورانی، خدمات انقلابی و سوابق مبارزاتی او را به عرصه داستان آورده است. شخصیت اصلی این کتاب، نوجوانی است که در تهران زندگی میکند. دایی او، فیلمنامهنویس و از اهالی سینماست. دایی بهروز تصمیم دارد به کمک یک کارگردان و تهیهکننده، فیلمی مستند داستانی بسازد و کارگردان در مواجهه با خواهرزاده بهروز، متوجه میشود که میتواند از او در نقش کودکیهای آیتالله طالقانی استفاده کند. همین ماجرا باعث میشود که قهرمان داستان با قهرمانی بز رگ و نامدار از عرصههای مبارزاتی انقلاب آشنا شود و پا به پای گروه تحقیق، زندگی پر نشیب و فراز سیدمحمود طالقانی را واگو کند. به گونهای که ما از منش، سیر و سلوک، شیوه مبارزاتی، دوستی و پیوستگی با امام امت، نحوه و روش هدایت مردم در مسجد، شرکت او در انتخابات خبرگان، برپایی نخستین نماز جمعه تهران در سال ۵۸ و درگذشت آیتالله باخبر شویم. این کتاب، حتی دلایل شهرت آیتالله طالقانی به القابی چون «ابوذر زمان» و «پدر امت» را در قامت داستان آورده و نویسنده تلاش میکند تا با تغییر مداوم قالب از داستان به فیلمنامه و برعکس، حس همذات پنداری بین مخاطب و راوی داستان به وجود آورد.