فیلمجستارها که قدمتی نزدیک به قدمت خود سینما دارند، میل شدید فیلمساز به واکاوی جهان از دریچهی زیست – جهان شخصی خودش در رابطهای چندسویه با پدیدههای گوناگون را هویدا میکنند. خواندن جستار «در ستایش سایهها» از « جونیچیرو تانیزاکی» به دلایل بسیاری خواننده را بیشتر از خواندن رمانهایش به خود او در مقام نویسنده و روشنفکری یگانه نزدیک میکند که قصد داشت فرمی از زیستن که مربوط به انسان ژاپنی برآمده از دل اعصار است، توصیف و ستایش کند. فیلمجستارها هم وضعیت مشابهی دارند. هنگام دیدن فیلمجستاری از ژان لوک گدار – اگر بهواقع نخواهیم گدار را بهطور کامل «چیز» دیگری بدانیم - کریس مارکر، شانتال آکرمن و ... چنان در گسترهی ذهن و زبان فیلمسازی که دوربین شخصیشدهاش را در مواجههی جهان سیال کرده، غرق میشویم که میدانیم به این فیلم دیگر نمیتوانیم نام مستند، داستانی و غیره بگذاریم. «لائورا راسکارلی» در کتاب «دوربین شخصی: سینمای ذهنی و فیلمجستار» با حرکت در میان فیلمجستارهای فیلمسازان مختلف، همزمان هم دست به تعریف و واکاوی این ژانر میزند و هم چرایی و چگونگی چیزی به نام فیلمجستار را از دریچهی دوربینی که بدل به چشم و قلم شخصی فیلمساز شده، توضیح میدهد. «دوربین شخصی: سینمای ذهنی و فیلمجستار»، با بررسی پیشینه و تاریخ آغاز میکند و سپس به بررسی مسائل نظری و فرمال فیلمجستار پرداخته و درنهایت به این نوع سینما را از میان آثار گونهگون و مهماش توصیف و تحلیل میکند.