"نامه ای به ندیده ام" کتابی است از "محمد جعفر مصفا" که در آن از مسائل مختلفی سخن رانده است. این کتاب چندین جنبه از زندگی را مانند مذهب، سیاست، وخامت ارتباطات انسانی، نابرابریهای اجتماعی، جنایاتی که در طول تاریخ علیه انسانها انجام شده، فقر وحشتناک و ثروت هنگفتی که قابل استفاده نیست، مورد بحث قرار میدهد. "محمدجعفر مصفا" در "نامه ای به ندیده ام"، نماز و دعا را به عنوان یک نیاز انسانی تعریف کرده است. نیازی که انسان به وسیلهی آن میتواند به صورت عملی خود را بشناسد و چگونگی این درست شناختن نیز بیان شده است. علاوه بر این، یکی دیگر از موضوعات جذاب این کتاب، بررسی موانع خودشناسی است که هزاران سال در طول تاریخ بشر ادامه داشته و حل نشده است. نویسنده اعتقاد دارد انسانی که دارای هویت فکری است، زندگیاش نسیه و وعدهای است و به همین دلیل فرصت نقد زندگی کردن را از دست میدهد. او همچنین معتقد است که فطرت انسان بالذات آلوده نیست و تربیت هویتی و توهمات ساخته شده توسط ذهن ماست که طبیعت پاک آن را آلوده میکند. "محمدجعفر مصفا" در جایی اشاره میکند که نمیشود مذهب را خالی از ذات و حقیقت دانست بلکه این بشر است که خود را از جوهر و حقیقت تهی میسازد. جهت پاسداری از فطرت، آیینی وجود دارد که آن را دین گویند و هر پیامبر، یک بعد از آن را کشف نموده است. علم نیز همچون دین، چیزی آوردنی نیست. علم همیشه وجود داشته است و همیشه رابطهای منطقی بین اشیا و پدیدههای هستی بوده است و علم به نظر مولف، یافتن این ارتباطات است.