سرگذشتنامهها همواره یکی از پرطرفدارترین ژانرهای ادبی بودهاند. حجم عظیم کتابهایی که زندگی سلبریتیهای ورزشی، تلویزیونی، سیاسی و اقتصادی را روایت میکنند، چنان زیاد است که به بخش جداییناپذیر صنعت فرهنگ و اقتصاد آن تبدیل شدهاست. سرگذشتنامهها اما همیشه یک فرم عامهپسند نبودهاند و در آثار درخشانی همراه با قوهی خلاقهی نویسندگان بزرگ، تبدیل به عالیترین نمونههای داستاننویسی شدهاند. آندره موروا و رومن رولان مهمترین نویسندگان این حوزهاند که تعدادی از عالیترین رمانهای سرگذشتنامهای را با تکیه بر زندگی بتهوون، بالزاک، هوگو و دیگران نوشتهاند. در این میان آثار مهم و بزرگ دیگری هم هستند که با بازی و حرکت در فرمهای مختلف و افسون خیال و رویا، نوشتههایی را در این قالب ارائه دادهاند که عجیب ستایشبرانگیزند. کتاب «فلاش: یک سرگذشت» نوشتهی «ویرجینیا وولف» یکی از این آثار است. فلاش داستانش را بر پایهی روایت زندگی سگی از نژادی خاص پیریزی میکند که از خلال زندگی این سگ به زندگی الیزابت برت براونینگ – شاعر مشهور انگلیسی قرن نوزدهم – میرسیم. وولف در این کتاب با استفاده از مدارک و شواهد موجود دربارهی الیزابت و همسر شاعر مشهورش رابرت براونینگ، رمانی نوشته پر از شوخطبعی و طنازی و درعینحال جریانهای ادبی و روشنفکری در اروپا و به خاصه انگلیس و همینطور وضعیت سیاسی و اجتماعی و مسائل مربوط به زنان و ... را نیز به موجزترین شکل توصیف کرده است. رمان «فلاش» چیرهدستی نویسندهای را نشان میدهد که میتواند با ایجازی منحصر به فرد، بر بستر زندگی یک حیوان، جهان اجتماعی و انسانها را به بهترین نحو روایت کند.