شاید بتوان امانوئل بوو را حقیقیترین طنّاز و نویسندهی شوخوشنگ ادبیات فرانسه در نیمهی اول قرن بیستم دانست. شاید هم به دلیل همین بیقیدی و کمدی رها، سرخوش و موقعیتمحور او بود که تا سالها چندان جدّی گرفته نمیشد. به هر روی مخاطبان و منتقدان ادبیات در عصر طلایی پاریس انتظار نداشتند نویسندهای پیدا شود و از شهروندان مفلس و ویرانشدهای بنویسد که زیر بار تراژدیهای شخصی خودشان و نکبت آوار شده از زمین و زمان، خواب رفتن، بیدارشدن، غذا خوردن، قضای حاجت، خرید کردن، عشقورزیدن، راه رفتن، نشستن و صحبتکردنشان، همگی مجموعهای کسالتبار از زیست انسانی را نمایش میدهند که نمیشود برابر خندیدن بهشان مقاومت کرد! «دوستان من» که یکی از پراقبالترین رمانهای بوو است، حکایت مرد خیالباف و پر از حسرتیست که هرکاری میکند بازهم بلاهت ذاتی و خوشخیالیاش در او چنان حضور و فوران دارد که با وجود روایت اول شخصاش، نمیتوانیم به این مضحکه نخندیم. دوستان من، روایتی لازم، درست، جامع و کامل، با جزئیاتی رشکبرانگیز، در توصیف زندگی نکبتآلود است.