کاسیرر در کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس، شکلگیری فهم جدید از انسان و جهان را در این دوره واکاوی میکند. اصل آلمانی این کتاب از یک مقدمه و چهار فصل تشکیل شده است اما مترجم چند بخش دیگر به کتاب افزوده است که ارزش علمی کتاب را افزون کرده است. ایشان علاوه بر پیشگفتار خوب مترجم انگلیسی، خود نیز پیشگفتاری بر کتاب نوشتهاند که خواننده را کاملا با فضای بحث از رنسانس آشنا میکنند. در نوشتار مترجم پس از تعریف و توضیحی که در باب رنسانس و اومانیسم داده میشود، در باب روش تاریخ نگاری کاسیرر به طور عام و در این کتاب به طور خاص بحث مفصلی صورت میگیرد. پیشگفتار مترجم انگلیسی نیز فضای کلی کتاب و جایگاه آن را در پژوهشهای مربوط به رنسانس به خوبی ترسیم میکند. در پایان نیز مترجم محترم دو پیوست به کتاب افزودهاند. اولی سخنرانی بسیار عالمانهای از کاسیرر در مورد ضرورت و اهمیت پژوهش در باب رنسانس و دومی نوشتهای مفصل از جان هرمان راندال است که نظریه کاسیرر در این کتاب را مورد نقد و بررسی قرار میدهد. کاسیرر این کتاب را با اندیشه های نیکولاس کوزانوس (۱۴۰۱-۱۴۶۴) آغاز میکند و نشان میدهد که چگونه رنسانس ریشه در خاک قرون وسطی دارد و به تدریج از دل آن برآمده است؛ زیرا اصولا ازنظر او جستجوی پایانی قاطع و مشخص برای قرون وسطی و آغازی برای جهان مدرن کاملا بیهوده است. همچنین او بر این باور است که تمایز میان مضامین قرون وسطایی و مضامین رنسانسی مرتب تغییر میکند. ازنظر کاسیرر فلسفه نیکولاس کوزانوس، هم آینه تمام نمایی است که کل جریان فکری و فرهنگی رنسانس در آن منعکس شده است و هم از چنان قوتی برخوردار است که بر زمینه و زمانه رنسانس به شدت اثرگذار بوده است؛ به ویژه در افکار و اندیشههای بزرگان رنسانس ایتالیا. به همین دلیل در فصل اول به مدعای اول و در فصل دوم به مدعای دوم میپردازد. در فصل سوم مسئله جبر و اختیار از منظر متفکران رنسانس تحلیل و تأکید آنان بر جایگاه برجسته و اثرگذار انسان در جهان بررسی و نشان داده میشود که چگونه فهم جدیدی از جهان در ذهن و ضمیر آنان شکل میگیرد. کاسیرر بدین طریق به خوبی ثابت میکند که چگونه تصور جدیدی از انسان و جهان در موضوع جبر و اختیار شکل گرفته است که با تصور سنتی و قرون وسطایی از انسان و جهان تفاوت قابل توجهی دارد. در فصل چهارم، طولانیترین فصل کتاب، مسئله مهم سوژه و ابژه و ارتباط میان آن دو مطرح میشود و به تبع، مباحث مربوط به شناخت، عقل، احساس، عواطف، عشق، طبیعت، جهان، هنر، رابطه میان انسان و جهان و... مورد کاوش جدی قرار میگیرد. ازآنجایی که دوره رنسانس نوعی بازگشت به میراث یونان باستان نیز هست، کاسیرر به اندیشههای افلاطون و ارسطو نیز میپردازد و با دقتی شگفتانگیز آنها را بررسی میکند. او برای اینکه مطلبی را از قلم نیندازد در موارد بسیاری به ابن رشد نیز میپردازد و با دقتی مثال زدنی دیدگاههای او را بررسی میکند چرا که ابن رشد در سراسر قرون وسطی به عنوان شارح و مفسر ارسطو از جایگاه بسیار ممتازی برخوردار بوده است. علاوه بر این هنرمندانه لوازم و تبعات نظریات ابن رشد را استخراج میکند و نحوه اثرگذاری آنها را بر اندیشههای متفکران رنسانس نشان میدهد. کتاب فرد و کیهان در فلسفه رنسانس