عمدهی نویسندگان و هنرمندان ژاپنی پس از دوران میجی، به خاصه آنها که در نیمهی اول قرن بیستم و در زمان اوج ملیگرایی راسیستی ادغامشده با نوع خاصی از غربگرایی، رشد و نمو یافته و آثارشان را خلق کردند، نگرانی عجیبی نسبت به ازبینرفتن و کمرنگ شدن سنتهای ژاپنی در تمام شئونش داشتند. حتی هنرمندان چپگرایی مثل میزوگوچی و دازای هم این دغدغهی اساسی را با خود حمل میکردند و با وجود نقد بنیادینشان به بسیاری از مظاهر زیست سنتی ژاپنی، بازهم مواهب آن را ستایش میکردند. در این میان نویسندگانی حضور داشتند که راویان مدرن و درعینحال معتقد و متکی به سنتهای ژاپنی بودند و همواره با انگارهای منتقدانه نسبت به سیاست و اجتماع، فرهنگ کشورشان را با جزئیاتی شورانگیز ستایش میکردند. «یاسوناری کاواباتا» یکی از آن نمونههای درخشان است که شاید در دو سدهی گذشته نتوان نویسندهای ژاپنی را نام برد که این حجم از شهرت و ستایش را توامان داشته باشد. «آوای کوهستان» رمانیست که کاواباتا پساز جنگ جهانی دوم نوشت و حکایت خانوادهایست که جنگ شکافی عمیق در زندگی فردی و جمعیشان به وجود آورده است. کاواباتا که در ساختن بدیعترین و شخصیترین تصاویر از طبیعت پیرامون و انسانها استادی تمامعیار است، همچون نقاشان، تصویرگران و هایکوسرایان کهن ژاپنی، به عمق زیباشناختی و فلسفی هر واقعیت قابل دیدن و شنیدن نفوذ میکند و این مهم را در کتاب «آوای کوهستان» در رفیعترین فرمش انجام داده است. آوای کوهستان، رمانیست که با اندوهی عمیق، فسردگی مردمان افسونزدهای را نشان میدهد که جنگ و پیامدهایش، پیوندهایشان با خود و دیگران را از آنها ستانده و به زندانی به بزرگی همهی جهان افکنده است.