لوئیس بونوئل از آن دست فیلمسازان است که بیوقفه این پرسش در پی تماشای فیلمهایش پیش رویمان قرار میگیرد که «بونوئل چیست؟». چرا این پرسش؟ چون در تاریخ هنر مدرن عبارتی وجود دارد بهنام بونوئلی! فیلم بونوئلی، داستان بونوئلی، نقاشی بونوئلی، شعر بونوئلی و ... . البته که جز بونوئل، هیچکس «چیزی» بونوئلی خلق نکرده، ولی این نکته خود گویای حقیقت دیگریست؛ آنقدر فیلمهای او هویتی منحصربهفرد و مطلقا مختص فیلمساز دارند و سبک در معنای کمال خودش، آنچه جان کلامش را روشن میکند، در تمام اجزای آنها جاری و ساریاند که امروز میتوانیم از هنر بونوئلی حرف بزنیم و بنویسیم. فیلمهای این فیلمساز بزرگ اسپانیایی همواره حملهور، شدید و رادیکال بوده و هستند و همانگونه که یادداشتها و مقالههایش درعین رادیکالیسم، شورانگیزی و خلاقیت، سرشار از نکتههای آموزشیاند، فیلمهایش هم کلاسهای درسی عجیب و حیرتانگیزند که میشود از پلان به پلانشان یاد گرفت؛ یاد گرفت که هنر چیست، هنر مدرن چیست، سورئالیسم چیست و چهگونه است، سینما چیست، زندگی چیست و حتی انسان چیست! از همین روی، رفتن سراغ بونوئل، با مقدمه و بیمقدمه، برای هر دوستدار هنر، ادبیات و اندیشهای، از الزامات است. وقتی که منتقد و نظریهپردازی به عظمت «آلن برگالا» دربارهی او نوشته باشد، مسیر برای ما قطعا هموارتر است. کتاب «آشنایی با لوئیس بونوئل» با وجود حجم کمش، هیچ شباهتی با نوشتههایی که پیشازاین در معرفی شخصیتهای مشهور و مهم خواندهایم ندارد. برگالا، نویسندهی کتاب، در ادامهی سنت فکری و رویکرد نقادانهی سینهفیلی، متنی موجز ولی پرجزئیات نوشته که شگفتی خواندنش میتواند به شگفتانگیزی تماشای «بلدوژور» یا «میل مبهم هوس» به همراه خود بونوئل باشد!