اکنون که زندگی چنین گذراست. «بگذار تاسود و سودایم در این جهان دل روشن و جان صافی باشد.» شش سال پیش با ترجمۀ این قطعه از «یاگی جوکیچی» به کاری آغاز کردم که حاصلش اینک دفتری است هدیۀ دوستدارن ادب خاور دور. زمستان ۱۳۵۲ بود که به تقدیر حال و تدبیر کار روانۀ ژاپن شدم، بشوق آنکه مگر نکتهای از رمز و راز این سرزمین جادویی که امروز کهنه را با نو، اندیشه را با احساس و فرزانگی را با دانش درآمیخته و از آن روحی متعالی، هنری باریک، صنعتی مترقی و جامعهای متمدن ساخته است – دریابم. در چهار سالی که در این دیار گذشت هرچه بیشتر جستم کمتر یافتم؛ سرگشتگی در پی جان و جوهر معانی فزاینده بود و وادی طلب ژرفتر نمود؛ اما نه آنکه همین پویایی مایۀ زندگی و طر یقت و منزل و مقصود آدمی است؟ فکر و فلسفه و هنر و ادب ژاپن همه از آب و گل طبع و روح و اندیشۀ مردم این دیار سرشته است و از آن میان یکی شعر را که زمینۀ پیوندی است نرم و دلنشین – برای رساندن پیام جان آن به فارسی زبانان مناسبتر یافتم و در گذر چند سال به ترجمۀ نمونههایی از نظم معاصر که آینۀ زندگی امروز ژاپن است – پرداختم. مگر هم این بهانهای بود تا ملال کار دیوان را به زلال دفتر و دیوان شعر بشویم. در انتخاب اشعار نخواستم بهترینها را دستچین کنم، هرچند که گویندگان این مجموعه همه شاعران شهرهاند. در گزینش ۱۵۶ شعر این دفتر از ۸۷ شاعر امروز ژاپن کوشیدم تا نمونههایی از فکر و طبع و سبک سرایندگان گردآید. شعر ژاپن سخن از موی و میان یار کمتر در میان دارد. شاعر راستین دربند کام و نام نیست و از شور و شرار و ناز و نیاز و شوق تمنا و سوز و سرور و فنا و هستی و استغنا و اعتلا و جان و جهان … ، میگوید و جلوه همۀ این معانی را در طبیعت میجوید. آوردن چند نمونۀ شعر تصویری را بجا دیدم – چرا که نمودار هنر تصویرسازی از کلام و نیز جلوهیی است از تحول و ساخت و پرداخت واژههای علامتی زبان و خط چینی و ژاپنی که از طبیعت برآمده و در گذر سالیان دراز صیقل شده است؛ نمونهاش را در شعر تصویری «باران» (صفحه ۱۶۴) میبینیم. بعد از گردآوردن شعرهای این دفتر – با مطالعۀ نقدها و شرح احوال و تاریخ ادب معاصر و یادداشتهای شعرشناسان ژاپنی و پژوهندگان باختری، مقدمهای دربارۀ تحول و تطور شعر امروز ژاپن نوشتم که نظری اجمالی بر احوال اجتماعی نیز دارد. فهرستی از تلفظ لاتین اسامی یاد شده درمقدمه که اصل لاتین دارد – در صفحه ۳۶ آمده است. موسیقی کلام و رنگ و رایحۀ زبان اصلی شعر تا حد بسیاری در ترجمه از دست میرود؛ خواستم تا این پیکرهها و معانی را پیوندی نزدیکتر با جان و روان خوانندۀ فارسی زبان دهم، پس ارمغان کلام را برسفینۀ سخن حافظ نهادم که بیانش در بند زمان و مکان نیست و سیه چشمان کشمیری و ترکان سمرقندی به شعرش میرقصند و میخوانند. با صرف وقت فراوان، برای هر شعر بیتی قریب به همان مضمون از گنجینۀ کلام آسمانی شاعر شیراز برگزیدم و در بالای هر قطعه آوردم. بیان حافظ هم زبان ایجاز دارد و در قاموسش «تلقین و درس اهل نظر یک اشارتست»، در مصراعی و به کنایتی یک دنیا معنی به جان صاحبدلان میرساند، و چه باک اگر شعرهای این دفتر در بلند آسمان سخن حافظ ذرهای و غباری به چشم آید. غرض یک مقایسه و طبع آزمایی است و بس. پاسداران ادب بهجرم جسارت به بارگاه حافظ بر من نشورند و ببخشایند. نوشته و ترجمهای که دراین دفتر فراهم آمده چیزی است که در توانم میگنجد. امید آنکه ادبدوستان و سخنشناسان بهدیدۀ نقد بنگرند و از عنایت نکتهگیری فرونگذارند. «همتم بدرقۀ راه مکن ای طایر قدس» «که درازست ره مقصد و من نوسفرم»