نظریه، پایه و اساس عمل است. این مبنا بودن به دو دلیل است. نخست آن که در هر حال، گذشته از میل و اراده و رعایت کلیة مقتضیات، محتوای عمل را شناخت تشکیل میدهد و دیگر آنکه آنچه بر تصمیم نهایی موثر است، نظریههای کلان شخص عملکننده است. اما با توجه به گستردگی عوامل موثر بر عمل، در نهایت باید به تاثیر نظریه بر عمل اندیشید و نه رابطة مستقیم و تعیینکنندة نظریه با عمل. تاثیرگذاری نظریههای کلان بر عمل از موانع کمتری برخوردار است، در حالی که نظریههای محدود در واقع نقطة آغاز فرایندی هستند که پس از طی مراحل و مواجهه با موانعی، در نهایت تا حدی امکان تحقق عملی مییابند. کتاب حاضر در خصوص علم تعلیم و تربیت، رابطة نظریه و عمل در تعلیم و تربیت، و جایگاه و نقش معلم در این روند به نگارش درآمده است.