داگلاس سیرک شاید بزرگترین فیلمسازیست که با وجود عمر طولانی (90 سال) فقط ربع قرن فیلم ساخت – البته 35 فیلم در 25 سال، عدد بزرگیست! با این همه او 1934 در 37 سالگی اولین فیلمش را ساخت و 1959 آخرینش را و از آن پس تا 1987 که درگذشت، دیگر فیلمی نساخت. شاید بتوان او را مهمترین فیلمسازی دانست که دههها قدر ندید و فقط شهره بود به فیلمهای پر زرق و برق احساساتی یا همان نام تا سالها نفرینشدهی «ملودرام». ولی به ناگهان همهی نگاهها به سوی او جلب شد و از دههی 60 تا به امروز، انگار هرکسی در همهی جهان میخواهد عمیقترین و شورانگیزترین نمودهای احساسات ناب انسانی را به سینما بیاورد، به نوعی وامدار سیرک است. داگلاس سیرک که تا 1937 در آلمان هیتلری زندگی کرد و فیلم ساخت، پس از فرار به آمریکا هم تا دو دهه بعد به فیلم ساختن ادامه داد و تبدیل شد به راوی شکستها و سرخوردگیها، شورها و امیدها، جانهای عزیز ازدست شده و عشقهایی که فرقی نمیکرد میان مادر و فرزند، پدر و فرزند، دو عاشق و معشوق یا دو رفیق است، سیرک همهشان را به اصیلترین و قابل لمسترین شکل ممکن به سینما آورد. کتاب «نوشته بر باد: گفتوگو با داگلاس سیرک(سرک)» ماحصل گفتوگوی بلند جان هالیدی با کارگردان نامدار و عزیز ماست که سینما و مخاطبانش بسیرای از اشکها و لبخندهایشان را به او مدیونند. این کتاب دهههاست که اثری کلاسیک در فهم سینما، تاریخ سینمای آلمان و هالیوود در دوران طلاییشان در کنار شناخت شخصیت داگلاس سیرک و سینمایش است. «نوشته بر باد: گفتوگو با داگلاس سیرک(سرک)» بهترین مدخل برای ورود به دنیای سینماییست که همچنان و تا ابدیت، زمانی برای عشق و زمانی برای مرگ، تقلید زندگی و نوشته بر بادش، میتواند دگرگونی عظیمی که عواطف بشری برسازندهی آنها هستند را موجب شوند.