سینمای کلاسیک آمریکا شمایل بزرگ و بیتکرار کم ندارد، اما برای بسیاری، گری کوپر، فرمی از «بودن» بود که درنهایت نزدیکی به آرمان مردانگی میدرخشید. کوپر در عمر نه چندان بلند 60 سالهاش، در بیش از 100 فیلم بازی کرد و تعدادی از مهمترین و ماندگارترین بازیهای تاریخ سینما را به یادگار گذاشت، درحالیکه در تکتک آنها جوری به نظر میرسید النگار معذب است و نمیداند باید چه کار کند! کلانتر صلات ظهر(ماجرای نیمروز) را به خاطر آورید که در استیصال تمام به نظر میرسید که نمیداند چه میخواهد با اینکه میدانست و به همین خاطر در بیان خواستهاش از همهی مردمی که سالها ازشان مراقبت کرده بود، ناتوان جلوه میکرد! و خب همین فرم ناب از پردازش بازیگری او بود که به آن فیلم فرد زینهمان چنین هیبت عظیم، پیچیده و دستنیافتنیای داده است. کتاب «گری کوپر» دیوید تامسن، یک تکنگاری تکین از بازیگریست که شاید بتوان گفت هیچ قسمی از بازیگریاش در هیچ ستارهی دیگری از ابتدای سینما تا امروز وجود نداشته و شاید به همین دلیل است که با مرگ او، گفتن خداحافظ گری کوپر، یک خداحافظی حقیقیست، چون وقتی او مرد، دیگر هیچکس را نداشتیم که ما را به یاد او بیندازد! دیوید تامسن در گری کوپرش نشان میدهد که او بدون اینکه بخواهد و اصراری بر آن داشته باشد، بلندبالاتر از هر بلندبالایی بود، در فیزیکش، روحش و شمایلش، همانطور که در ابروسترن آلدریچ، وراکروز، سرزمینی را نجات داد و در وسترن بزرگ آنتونی مان، مردی از غرب، زنی که عشق نهانی به او میورزید و او ناجیای بود که برای نجات دادن برنامهای نداشت، فقط آن را مثل یک آدم معمولی انجام میداد و همین رمز بودن و ماندن اوست، تا همین امروز.