بگذارید اینطور بگوییم: او به شکل درکنشدنیای بهترین زشتروی قهرمان همهی نسلهای تاریخ سینما بوده و هست، حتی از کوتولهی دماغگندهای مثل داستین هافمن هم زشتتر! اما چرا جناب همفری بوگارت به جایی رسید که همه تا ابد «بوگی» صدایش کنند؟ پاسخ را در چیزی درون او باید بیابیم، با توجه به ریزترین اجزای اجراهای او. وقتی لوران باکال، همسر زیبا و افسونگر بوگی، پس از توصیف تمام زشتی ظاهرش، به «مهربان» بودنش میرسد، این نقطهی پایان بزرگترین چیزیست که میتوانیم از او در ذهن نگه داریم. آقای بوگارت آنقدر در جان مردم و سینماگران رسوخ کرده بود که برای اینکه کنار یکی از زیباترین زنان تاریخ، شمایل یک کوتوله را پیدا نکند و همچنان بوگی باقی بماند، هنگام فیلمبرداری «کازابلانکا» در صحنههای رودررو با اینگرید برگمن، مجبور بودند روی چهارپایه از او فیلمبرداری کنند! کیست که نداند قد کوتاه او، دندانهای بههم ریخته و لبخند بزرگ و مضحکش، صدای بیاندازه پر از خش و خشنش و ... همگی در کنار هم مجموعهای از زیبایی را ساخته بودند که قلبها و اذهان عشاق سینما را تا ابد تسخیر کرده است. دیوید تامسن در کتاب «همفری بوگارت» به کندوکاو در این شمایل به قاعده اصیل و درخشان پرداخته که بازشناسیاش از پس رازآلودگی هماره حاضرش، امری خواستنیست. او که درست یک سال پیش از آغاز قرن بیستم به دنیا آمد، فقط کمی بیش از نیمهی قرن زنده ماند و کتاب تامسن همانچیزیست که برای شناخت جستوجوگر شاهین مالت و گنجهای سیرا مادره به آن نیاز داریم.