کتاب حاضر، پرسشهایی را مطرح میکند که هر فرد متفکری ممکن است در اوایل قرن بیستویک در ارتباط با نشانهشناسی و زبانشناسی مطرح میکند. اهم این پرسشها از این قرارند: الف: در پرتو این حقیقت که زبانشناسی بخشی از نشانهشناسی است و اینکه زبانشناسی روی ارتباط کلامی متمرکز است، ارتباط غیر کلامی چه چیزهایی را دربرمیگیرد و گستردگی آن به چه شکل است؟ ب:اگر نشانهشناسی، مطالعه نشانه در حوزه ارتباط کلامی و غیر کلامی است و چارلزس، پیرس، در تدوین این نوع مطالعه در دنیای جدید، فرد بسیار برجستهای محسوب می شود، نظریهاش در باب نشانه چیست و چگونه میتوان این نظریه را در سایر پدیدههای ارتباطی به کار بست؟ پ: زبان را از طریق بازنماییهای مادیاش میتوانیم درک کنیم. افزون بر این، زبان پدیدهای ذهنی نیست؛ اما چیزهای ذهنی را به راحتی نمیتوان به فیزیولوژی مغز نسبت داد. بر این اساس، رابطه میان «زبان» «تفکر» «ذهن» و «مغز» چیست؟