کتاب حاضر بر این مسأله تاکید می کند که رویکرد فارابی نسبت به زبان و منطق رویکرد تازه ای است که از خاستگاه تقرر خویش، یعنی روایات اسطوره ای تا سده ی میانه و مدرن، ساحات فکری و فلسفی متفاوتی را وجه نظری خود قرار داده است. این تحول در سنت اسلامی نیز به تبیین درآمده است. در سنت اسلامی اگر چه نمی توان رویکردهای ( هرمنوتیک فلسفی ) را تا زمان حیات فارابی در حوزه تفکر دینی یافت، اما مباحث معرفت شناختی و زبان شناختی فارابی نقطه عطف مباحث هرمنوتیکی و زبان شناختی در سنت فلسفه ی اسلامی است، مباحثی که قرن ها پیش از ظهور هرمنوتیک مدرن در قرن نوزدهم، به سنت فلسفه ی اسلامی ورود یافته و نیز در حوزه ی زبان شناختی و حوزه ی تفسیر و تاویل در یک ساختار منطقی مطرح شده است. این کتاب، می کوشد تا خوانش تازه ای از ساحت زبان و نسبت آن با منطق در اندیشه ی فارابی ارائه دهد.